در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

آبان ۰۸، ۱۳۸۸

کورش برای اولین بار تفکر و تمدن انسانی قدرت و حکمت را در هم آمیخت


محمدعلی دادخواه

حقوقدان، وکيل دادگستری، پژوهشگر تاريخ ايران

گر کائنات مغلطه در کار حق کنند

حق هست و حق به مغلطه باطل نمی‌شود

حرکت کاروان حکومتگران در طول تاریخ بشری حاکی از آن است که بیشتر آنان تجاوز و تعدی را به حشمت و عشرت در آمیخته‌اند و اگر از تعداد بسیار اندکی که با حکومت‌شوندگان صادق و صمیمی بوده‌اند، بقیه اشرف آزمندی به حساب می‌آیند که در پی تجمل و تمول خویش به زنجیر کردن انسان و پایمال ساختن کرامت او گام برداشته‌اند.

این قدرتمندان حریص و هرزه از هر آنچه در دسترس داشته‌اند بهره جسته تا دوران حکومت خود را هر چه بیشتر کنند اما ستاره درخشانی نیز هست که بر خلاف خیل خداوندان قدرت و خباثت در تاریخ انسانی طلوع کرده است، او کورش بزرگ است که نخست به انسان و آزادی او پرداخت و با کسانی که معتقد بودند دگراندیشه مذهبی خیانت به شاه است، مقابله کرد و هر چند این باور انسان‌سوز تا دوران ما ادامه یافته است.

او برای اولین بار در طول تفکر و تمدن انسانی قدرت و حکمت را در هم آمیخت و بر خلاف هم‌عصران خود که در یونان بردگی را جزو اصول ساختار شهروندی می‌پنداشتند بر این باور بود که رسم بردگی باید از جهان برافتد. مسئله‌ای که هنوز در نیمه اول قرن 21 آدمی از آن رنج می‌برد و در سودان انسان برده انسان می‌شود.

او اجازه نداد تا از مذهب علیه انسان، اندیشه، خرد و تفکر آزادی سوء استفاده شود. در بزرگ‌ترین اقدام گاهشماری خود به سال 534 قبل از میلاد، اول فروردین را آغاز سال و شمارش تاریخ قرار داد؛ هرچند می‌توانست ششم این ماه را که تولد حضرت زرتشت بود مبنا قرار دهد؛ اما بر پایه این باور که مبادا به دینان از این رهگذر بر خود برتری احراز کنند از این کار اهتراز کرد و جشن جنبش طبیعت را ملاک قرار داد تا نوروز در خانه هر کس را با هر باور و اندیشه بکوبد و کسالت و غم را از همگان بروبد.

او با خشونت و خیانت مأموران حکومتی به شدت مبارزه كرد و امکان کشتار و ضرب و شتم و دزدی اموال و تجاوز به زنان را از همه زیردستان گرفت. اطرافیان او رخصت و فرصت زورگویی و سوء استفاده از مقام را نیافتند و اجازه نداد آنان بر اریکه قدرت پای نهند و به جانشینان خویش این توصیه را روا داشت.

این انسان فرهنگ‌مند به نیکی دریافته بود که قدرت، فاسد است و فساد و قدرت همنشین بی‌خردی و تجاوز است و در کنار قرارگرفتن این همه روال و رفتار خودپسندی و غرور بروز خواهد کرد.

بر این پایه عملکردی شایان توجه از خویشتن‌داری و اعتدال در دوران شکوهمند حکمرانی وی نمودار است که هوشمندی سیاسی و توجه به آزادی انسان و دوری از خودپسندی در آن به چشم می‌خورد.

در سایه این تفکر، تمدن انسان‌ساز هخامنشی پایه‌ریزی و ایران کهن بازسازی شد. او می‌دانست سوء حکومت در جسم و جان حکومت‌شوندگان آثار زیان‌باري به بار خواهد آورد و اگر در اندک‌زمانی حکومت‌گران را توش و توان می‌بخشد، در درازمدت به زیان ملک و ملت خواهد بود.

او هرگز به نیرنگ متوسل نشد تا حکومت خویش را تقدیس کند و خود را قدیس نام نهد. کورش از رفتار رذیلانه با مخالفان دوری جست و هرگز آدم‌کشی و تجاوز، که حاصلی جز ویرانی و نابودی انسان نداشت، پیروزی شرافتمندانه نام نگذاشت.

این حاکم نمونه با خردمندی و فرزانگی به باورهای گوناگون که دست‌ساز فکر بشری است میدان تاخت و تاز نداد و حب و بغض را ملاک و ضابطه ندانست و انتقاد از حکومت و حاکم و والی را در برنامه خویش جای داد.

ای کاش امروز هم شاهد این گونه رفتار حاکمان باشیم که در پی اغوای آدمی نباشند و به نفس نفیس او و ارزش معنوی او بیندیشند.

خردمندان روزگار کورش از جان و دل در پی گام نهادن در دولت و حکومت و قدرت بودند تا ایران را آزاد و آباد و پرتوان سازند.

اما زمزمه اندیشمندان امروز این است:

چگونه شکر این نعمت گزارم

که زور مردم‌آزاری ندارم

زیرا به روشنی می‌بینند کسانی دم از دوری قدرت و قوت می‌زنند که به شدت وحدت بر آن شور و شوق دارند و به تزویر و تقلب عزیز را ذلیل و مبطل را محق جلوه‌گر می‌سازند.

خویشتن سیم و غله اندوزند

ترک دنیا به مردم آموزند

موضوعی که به وفور در حکومت حاکمان و ولایت والیان روزگار ما هر روز به چشم می‌خورد نگرش حاکم پانصد سال قبل از میلاد این بوده است که دسترنج انسانی محترم و معتبر است و نباید در پی مصادره اموال و مقابله با حکومت‌شوندگان به پا خواست.

او باورهای کسان را معتبر دانست اما با فرزانگی تام امکان سوء استفاده از آنها را مسدود كرد. در حقیقت کورش نخستین فرمانروایی است که به انسانیت انسان قبل از حکمرانی بر او اندیشید و هرگز در پی تمول و تجمل به چپاول او نپرداخت و کرامت آدمی را نابود نساخت.

این انسان آگاه از دوران کوتاه حیات آدمی آگاهی داشت و در پی سیل ستایش تهی‌دستان و بی‌خردان از خود بر‌نیامد و مرگ، این حادثه گریز‌ناپذیر را پیوسته در جلوی چشمان خود داشت. او معتقد بود:

نام نیکو گر بماند ز آدمی

به کزو ماند سرای زرنگار

پس، از قدرت و توانایی خویش سوء استفاده نکرد و داوری‌های نادرست و سهو و خطا و شتاب‌زدگی را از رنگ حکومت خود زدود.

یک بار دیگر منشور کورش کبیر را بخوانیم تا از دقت و خردورزی حاکمی توانا به تحسین نشینیم.

از یاد نبریم این اندیشه انسان‌ساز متعلق دو هزار و پانصد سال قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

ما شاهد آنیم که در رهگذر تاریخ قلدران بی‌منطق از روش و منش کورش تن زده‌اند و از بیان و توصیف نحوه حکومت او خودداری کرده‌اند و آن را تأیید ننموده‌اند؛ زیرا چشمانشان توانایی دیدن این همه صلابت و حقیقت را نداشته است.

پیش چشمت داشتی شیشه‌ای کبود

زین سبب عالم کبودت می‌نمود

این یاور انسان به این اصل مهم اعتقاد داشت که شادی لازمه حیات اجتماعی است؛ زیرا شادی اوج رفاه، آزادی و امنیت است و منادی آن بود که:

چو شادی بکاهد، بکاهد روان

خردگردد اندر میان ناتوان

رخدادی که امروز در بسیاری از جوامع خلاف آن پایه‌ریزی شده و راه‌های گریاندن و گرییدن و افسردگی و دلمردگی رواج تام دارد و از شور و نشاط و شادی اثری نیست.

ای کاش شعاعی از تفکر او بر روزگار ما بتابد.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

هیچ نظری موجود نیست: