در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

فروردین ۰۹، ۱۳۸۸

حسن یوسفی اشکوری : به راستی نمی فهمم !‏

من نیز چون شما و دیگران معمولا و بر حسب عادت برای هر حادثه و یا خبری درکی ‏و تحلیل و تفسیری دارم و همواره آماده ام که به هر پرسشی جوابی بدهم، اما به طور ‏جدی مواردی پیش آمده ومی آید که از فهم و تفسیرحادثه ای و یا اساسا در مقام پاسخ ‏دادن به پرسشی، عمیقا و بدون هیچگونه تعارف و تظاهری احساس درماندگی کرده و از ‏پاسخ دادن ناتوان بوده و آشکارا گفته ام: نمی دانم، نمی فهمم و پاسخی ندارم !‏

آخرین بار در حدود یک ماه پیش بود که خبرنگار یکی از رادیوهای برون مرزی از من گفتم که واقعا و به ‏طور جدی می گویم که: نمی دانم ! چراکه من هم چون شما و دیگران وقتی این اخبار را ‏می شنوم و می خوانم، از خودم می پرسم که آخر چرا؟! چرا گورستان متروک عده ای از ‏هموطنان که برخی از اینان احتمالا در زمانهای دور در گذشته اند و کاری به کار زندگان ‏و مخصوصا حاکمان ندارند، مورد حمله و تخریب و بی حرمتی قرار می گیرند؟ اصلا اینها ‏چه کسانی هستند که دست به این کارهای زشت و غیر انسانی می زنند؟ هدف و یا اهداف ‏این افراد چیست و دنبال چه مقصد و یا مقصودی هستند؟‏در باره علت و یا علل تخریب گورستان بهاییان در بابل پرسید و من

این مقاصد احتمالی دینی است ‏و یا سیاسی و یا اقتصادی و یا تمام اینها و به هرحال چه سودی برای اینان دارد؟ آیا این ‏افراد به صورت خود جوش و صرفا با انگیزه های شخصی و به تشخیص و تصمیم فردی ‏و یا حداکثر چند نفر به اصطلاح « خود سر » اقدام به کار هایی چنین شنیع می کنند؟ اگر ‏چنین است، چرا نیروهای متعدد حکومتی ( نیروی انتظامی و امنیتی ) از این اقدامات و ‏تکرار سازمان یافته آن جلوگیری نمی کنند؟ چرا به جای دستگیری و مجازات این افراد به ‏اصطلاح خودسر باز همان افراد ستمدیده بازداشت و زندانی و مجازات می شوند؟

اگر نه حق ‏ممات، چرا با دراویش چنین برخوردهایی می شود؟ مگر اینان مسلمان نیستند؟ مگر طبق ‏قواعد و نصوص مسلم دینی جان و مال و آبروی مسلمان محفوظ و مصون از هر ‏تعرضی نیست؟ مگر بسیاری از بزرگان و مشایخ اسلام و تصادفا بیشتر شیعه یا رسما ‏صوفی نبوده و یا گرایش آشکار صوفیانه نداشته و یا ازاینان به لحاظ فکری و دینی دفاع ‏نکرده و نمی کنند؟ با ابن فهد حلی و صدر الدین شیرازی و فیض کاشانی و ملا احمد ‏نراقی ( و طاقدیسش ) و از همه مهمتر رهبر فقید انقلاب و بانی جمهوری اسلامی چه می ‏کنید؟‏موضوع مخالفت و ضدیت فقط بهایی ها هستند و اینانند که نه حق حیات دارند و

دفاع استثنایی و شگفت آیت الله خمینی از صوفی نامداری چون حلاج، که از قضا ‏با فتوای برخی فقیهان به قتل آمد، به این زودی از یادها رفت؟ ممکن است چند جوان و ‏یا غیر جوان خام و ناآگاه که دست به این کارها می زنند از این حقایق واقعا بی اطلاع ‏باشند اما آمران و مفتیان آنان از این واقعیت ها بی خبرند؟ یا اغراض دیگری در کار است؟ ‏چگونه است از صوفی بزرگی چون جلال الدین محمد بلخی ( مشهور به مولوی یا مولانا ‏‏) در همین نظام ولایی این همه تجلیل می شود و خواجه شمس الدین محمد حافظ ‏شیرازی تا مرتبه خداییبرکشیده می شود و آنگاه آرامگاه یک صوفی گمنام و بی آزار در ‏گوشه ای در اصفهان ( لابد به عنوان انکار منکر و اماته باطل ) ویران می گردد؟

‏ از همه اینها گذشته، چرا وبه چه دلیل ویا دلایل موجه و معقول، باید یک حکومت خود ‏را درگیر چنین اقداماتی، که زیانش برای خود حکومت از همه بیشتر است، بکند؟ آیا ‏انسان عاقل و خردمند به زیان خود عمل می کند؟ دراویش گنابادی و یا غیر گنابادی، که امری از امور ‏سیاسی و حکومتی دخالتی و نقشی ندارند، چه زیانی به « گاو و گوسفند » کسی رسانده ‏اند؟‏حداکثر دارای اندیشه و سلایق و آداب و مناسک خاصی هستند و در هیچ

چرا باید کاری کرد که این انسانهای شریف و آرام و نرمخو و « صلح کل » به خیابان و عقیدتی و ‏سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دیگری وجود ندارد که به سراغ ارشاد و هدایت شماری ‏بهایی و درویش و دیگرانی از این دست رفته ایم و تازه می خواهیم با محو تمام آثار ‏گذشته و حالشان ارشادشان کنیم؟ یا اصرار شگفت انگیزحاکمیت، از مقامات عالی تا ‏دانی، بر دفن اجساد و استخوانهای پراکنده شهدای جنگ در محوطه دانشگاههای کشور، با ‏چه منطق و تحلیلی و با چه مصلحت اندیشیی صورت می گیرد؟ این تجلیل شهداء است؟ ‏‏بیایند و دست به اعتراض علنی بزنند؟ آیا در این مملکت مشکلات فکری

راههای دیگری برای این تکریم این شهیدان وجود ندارد؟ آیه نازل شده که دانشگاه اقدام، به هر دلیل، ‏حساسیت وجود دارد و صریحا و به طور جدی و مستمر با آن مخالفت می شود. در تاریخ ‏اسلام پیامبر و یا کدام صحابی و یا امام شیعه و یا کدام فقیه در زمان خود کالبد شهدای ‏مورد احترام را در کوچه و خیابان و حیاط خانه مردم و یا پارک عمومی و یا مدرسه و ‏بیمارستان دفن کرده است؟ ما نوبرش را آورده ایم؟‏گورستان بشود؟ بویژه زمانی که در میان دانشجویان نسبت به این

قرار است جمهوری اسلامی فهرست ‏افکار و اعمال نا متعارف خود را بدین ترتیب کامل کند؟ آخر این درد را به که باید گفت ‏در نظامی که مدعی ارزشمداری است و اساسا مدعی است تجسم تمام آرمانهای انبیاء و ‏اولیاء و حتی مظهر تمام خوبیها و فضایل عالم است، با مردگان و شهیدان نیز چنین معامله ‏و استفاده ابزاری می شود؟ اگر این نوع کارها استفاده ابزاری نیست و یا سوء استفاده ای ‏در میان نیست، چرا و با کدام منطق متعارف بشری و بر اساس کدام معیار نظام حاضر ‏می شود در برابر این تدفین تحمیلی این همه هزینه بپردازد؟ آیا « هزینه – فایده » یک ‏قاعده و یک اصل عقلایی نیست؟

آیا این دستگیریهای گسترده و زندانی شدن دهها و ‏احتمالا صدها دانشجوی معترض و سرکوبی آنان و ایجاد انبوه خشم و کینه و نفرت در ‏این جوانان و سرمایه های کشور، هزینه مناسب و سودمندی برای کشور و حتی نظام را به رخ چند هزار دانشجو و حتی مردم خود بکشد! فکر نمی کنم ‏ابتذالی و انحطاطی بیش ازاین قابل تصور باشد که اکنون تحت عنوان احترام و تکریم به « ‏شهدای جنگ » در جمهوری اسلامی می شود.‏‏است؟ آیا حاکمیت می خواهد از این طریق اقتدار خود را به رخ معترضان و چند دانشجو‏بکشد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، داستانی شنیدنی است که یک حکومت با همه عرض و ‏طولش اقتدار خود

به طور کلی باید گفت نظامی که دشمنان زیادی دارد و می توان گفت که در محاصره غرب عالم شبانه ‏روز در اندیشه براندازی او هستند، عاقلانه و مصلحت اندیشانه است که همزمان در چند رعایت شود؟ آیا ‏عاقلانه تر نیست که نابودی دشمنانی چون دراویش گنابادی و یا سنی ها و یا حتی بهایی صورت گرفته با ‏نامشان آشنا می شویم، به زمانهای دیگر و پس از نابودی دشمنان اصلی تر و خطرناکتر ‏موکول شود؟‏مخالفان و دشمنانش است و خود می پندارد که تمام حکومتهای شرق و‏جبهه بجنگد؟ آیا بهتر نیست که در مبارزه با « دشمن » اولویت ها‏ها و یا آل یاسین و گروههای دیگری که هر روز به برکت برخوردهای

مثلا به حکم عقل و منطق نابودی فقر و فاصله مخرب طبقاتی و ایجاد ‏اشتغال برای جوانان و ایجاد امکانات برای ازدواج جوانان و نابودی اعتیاد و دهها دشمن ‏و درد بی درمان دیگر، اولویت دارد یا نابودی چند خانقاه و درویش و یا اقامه نماز جمعه ‏و یا نماز عید فطر و قربان بوسیله شمار اندکی از مؤمنان در گوشه و کنار کشور؟ از باب ‏نمونه آیا بهتر نیست اول تکلیف بیش از یک میلیارد دلار پول بی زبان ملت ایران، که به ‏گفته دیوان محاسبات و برخی نمایندگان مجلس در بودجه سال گذشته دولت « گمشده » ‏است، روشن شود و آنگاه تکلیف دراویش گنابادی؟ آیا به مصلحت « نظام مقدس ‏جهموری اسلامی » است که هر روز درمحافل گوناگون حقوق بشری و در سطح گسترده ‏ومؤثر رسانه های جهانی به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی شود و در طول سی سال از ‏عمرش بیست و یک بار در نهاد مهمی مانند سازمان ملل متحد با اکثریت آرا محکوم گردد؟ گفته می¬شود که در وزارت اطلاعات بخشی تحت عنوان « اداره ادیان » ‏ایجاد شده است.

نمی دانم که کار و وظایف و نقش این « اداره » در نهادی چون وزارت ‏امنیت و اطلاعات کشور چیست، اما نهادی چون وزارت اطلاعات، که وظایف آن در همه ‏جای جهان مشخص است، چه ارتباطی می تواند با مقوله ای چون « دین » داشته باشد؟ آیا ‏این بدان معنا است که از نظر حاکمان جمهوری اسلامی و یا مسؤلان امنیت کشور، هر ‏نوع دگر اندیشی و به طور مشخص پیروی از دینهای دیگر ( غیر از دین و مذهب رسمی ‏کشور) صبغه و ماهیت امنیتی دارد؟ آیا انگزیسیون خشن تری در راه است؟ عنصر مهم « ‏مصلحت » که این همه مورد تأکید و تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی بود، کجا رفت؟ ‏

پس« مجمع تشخیص مصلحت نظام » برای چیست و نقش آن کدام است؟ آیا « مجلس ‏خبرگان رهبری » نسبت به مدریت کلان کشور حساسیت و نظر و نظارتی ندارد؟ ویا نباید ‏داشته باشد؟ ‏

‏ شما پاسخی برای این پرسشها و دهها پرسش دیگر دارید؟ آیا اساسا این افکار و رفتار از ‏‏ یک حکومت قابل فهم ودرک وتحلیل است؟ آیا تفسیر و یا تفاسیر معقول و مقبولی برای ‏این رخداد ها و پرسشها وجود دارد؟ در این باب چیزی به نظرتان می رسد؟

آیا این ‏انتظار زیادی است که حداقل مسؤلان کشور و بویژه آمران و عاملان این نوع اقدامات ما ‏ناآگاهان را از« مصالح خفیه » این کارهای ظاهرا نامعقول آگاه وارشاد کنند؟ برخی از ‏اقدامات حاکمیت و ابزارهای امنیتی و انتظامی و یا فرهنگی آن، درست یا غلط، کم و بیش ‏قابل فهم و درک است. مثلا زمانی که حاکمیتی از یک سو احساس کند که از مشروعیت ‏و یا مقبولیتی در نزد عموم مردم و بویژه نخبگان فکری و اجتماعی و سیاسی ( به اصطلاح ‏گروههای مرجع ) بر خوردار نیست و از هرسو در محاصره است و به هر صورت بقای ‏خود را در خطر جدی ببیند، ممکن است دست به هر کاری بزند و غریق وار به هر خس ‏و خاشاکی بیاویزد، مثلا مطبوعات را « فله » ای ببندد و یا احزاب را بی¬جان و بی خاصیت ‏کند و یا از انتخابات آزاد و بدون نظارت استصوابی و تشکیل مجلس واقعا ملی جلوگیری ‏کند، اما مسأله غیر قابل فهم این است که بهایی ها و یا جماعت درویشان و یا اقامه چند ‏نماز جمعه در اصفهان و تهران و برخی جاهای دیگر چه خطری برای حاکمیت مقتدر و ‏مجهز به تمام ابزارهای فرهنگی و سیاسی و مذهبی و امنیتی و اقتصادی ایجاد می کند؟

آیا روند، با حضور چند صد ‏و حداکثر چند هزار نفر در یک مرکز شناخته شده و معتبری چون حسینیه ارشاد تهران ‏امنیت و مصالح حکومت و یا جامعه را به خطر می اندازد؟ آیا گردآوری امضا برای در ‏خواست تغییر قوانین تبعیض آمیز از مجلس همین نظام، امنیت کشور را مخدوش می ‏به راستی برگزاری مجلس یادبود برای شخصیت های دینی و سیاسی نامداری چون‏بازرگان و سحابی، که از قضا از بانیان همین نظام نیز به شمار می‏کند؟

چند مثال دیگر بزنم که کافی و وافی به مقصود باشد؟ گرچه می توان ذکر این مثالها نادرست در جمهوری ‏اسلامی نیست، هدف این بوده است که بگویم شماری از کارهای شگفت انگیزی که ‏بوسیله مسؤلان نظام ایران صورت می گیرد قابل فهم و درک و تفسیر نیستند، چراکه با ‏منطق و معیارهای متعارف بشری در یک نظام قانونی قابلتحلیل و تعلیل نیستند. کارهای ‏عجیبی انجام می شود که نه تنها هیچ توجیه معقولی برای آنها وجود ندارد، بلکه به سادگی ‏قابل اثبات است که به زیان خود حاکمیت است و در نهایت بنیادهای نظامی که « حفظ ‏آن از اهم واجبات است »، سست می کند. وانگهی چند بار در تاریخ این گونه برخوردها ‏با مردم بوسیله حکومت ها، در نهایت به سود حکومت ها بوده است که این بار دوم و یا ‏سوم باشد؟‏را باز ادامه داد اما منظور من تنظیم یک فهرست کامل از اقدامات

با ین همه از آنجا که آمران و عاملان این اقدامات حتما از عقلای قوم و از اسلام شناسان ‏معتقدند و حافظ منافع نظام و کشور می باشند و با خواندن این سطور در انسانی ترین ‏حالت بر این نوسینده بی خبر دل می سوزانند، پس من و امثال من باید در عقل و دانش و ‏مصلحت اندیشی خود تردید کنیم. چنین نیست؟ اصلا طرح همین پرسشهای بی ربط ‏بهترین دلیل بر بی خبری راقم این سطور نیست؟ مگر ممکن است که « ماها » « مصالح ‏نظام اسلامی » را بهتر و بیشتر ازمسؤلان آن درک کنیم؟ می شود کاتولیک تر از پاپ بود؟

بیانیه حضرت آقای حاج دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنا فداه به مناسبت نوروز 1388


هو

121

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

یا محَوِّلَ الحَولِ وَالا حوال حَوّل حالِنا اِلی اَحسنِ الحالُ

عید سعید نوروز را به همه هموطنان عزیز بالاخص فقرا، برادران ایمانی تبریک می گویم .عیدی است که برای ما از حضرت زرتشت (ع) یادگار مانده و در طیّ تاریخ بر مکتب اسلام هم عرضه شده و تایید گردیده است چه به توسط پیغمبر (ص)و چه به عنوان حضرت صادق (ع). به حضرت زرتشت (ع)عرض می کنیم: ای بزرگوار! دیده بگشا و هم وطنان خودت را ببین 0 ما یادگار تو را حفظ میکنیم ولی آنهایی که این یادگارها را تخریب می کنند، مزاحم هستند، إن شاءالله خداوند همه ما را در راه راست محکم بدارد و ثَبِّت اَقدامَنا وَ انصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرین .

حضرت صادق (ع) اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی جَعَلَ اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء بنابراین گمان می کنند عظمت درویشی و عظمت ولایت الهی در ساختمانهای بلند، کاشی کاریهای عظیم و لباس های پر زرق و برق است، به خیال خود برای دشمنی و نابودی فقر وعرفان این مظاهر را از بین می برند و به خیال خود موفق شده اند و حال آنکه از بین بردن این مظاهر نه تنها به اصل مکتب لطمه نمی زند بلکه تا کنون تجربه کرده ایم که این تخریبها موجب انتشار و عظمت مکتب تصوّف و عرفان شده است. وقایعی که در این چهار سال اخیر رخ داد هر کدام به نوبه خود تلفاتی از فقرا داد ولی عظمتی هم در مقابل به عالم فقر داد، یعنی در واقع عالَمِ فقر، قربانی هایی داد و عظمت از طرف خداوند اعطاء شد. وقایع تخریبهایی که تا کنون دیدیم، موجب تعجب و تاسف است زیرا مسلمین صدر اول اسلام هر جا را که فتح کردند،از جمله بیت المقدس را،عمر خلیفه ی دوم ،وارد کلیسای بیت المقدس شد و آنجا نه تنها بر حَسَب سنّت پیغمبر (ص) یقیناً دو رکعت نماز خواند ، بلکه مجدداً تولیت و کلید آنجا را به همان متولّی قبلی داد.

امسال نیز گذشته از آن جراحتهای کهنه ای که بر قلب ما وارد شد ،جراحت جدیدی هم وارد شد و بلکه بر جراحتهای گذشته، نمک پاشیده شد. اما خداوند در این جریانها که برای ما امتحان و در عین حال برای آتیۀ ما ریاضتی تلقّّی می شود بحمدلله تا کنون ما را سرفراز در آورده است و خداوند وقتی به قومی محبت داشت این دعای آنها که :رَبَّنا لا تُزِغ قُلُوبَنا بَعدَ إذ هَدَیتَنا را در مورد آنها اجابت می فرماید و همین طور در مورد فقرا که فقرا هر چه بر آنها فشار وارد شد بر دعای ثَبِّت اَقدامَنا افزودند و خداوند نیز آنها را مؤیّد داشت .

جالب توجه است، همانطوری که تمام وقایع عاشورا و کربلا، مقدمّات و مؤخّرات آن در ماه محرّم بود ،این عاشوراهایی که بر ما وارد شد نیز در ماه محرّم بود ولی مابنا براین که پیامبر اکرم (ص)فرموده است : تَخَلَّقُوا بِاخلاق الله به پیروی از پیغمبر (ص) وپیروی از این دستور هر گاه گنهکاری به گناه خود اقرار و از آن توبه وپشیمانی داشته باشد، ما از حق شخصی خود می گذریم ولی مادامی که توبه ای دیده نشد بقای آنها برستم وظلم استصحاب می شود .

مع ذلک امروز ،چون سال نو آمده است ،خداوند طبیعت مرده را حیات مجدد داده است و ما با تبریک به یکدیگر با هم روبرو می شویم، سعی کنیم این ناراحتی ها را از لحاظ شخصی فراموش کنیم و برای روز مبادا نگهداریم .مطالبی که فعلاً به عرض می رسد گر چه غالباً ممکن است تکراری باشد ولی ضرورت دارد که باز هم یادآوری کنیم که :وَ ذَکِّر فَإنَّ الذِّکری تَنفَعُ المُؤمِنین .

1 – برادران فقری همان طور که در تعهّد معنوی و بیعت الهی مندرج است باید به احکام شریعت تسلیم بوده و اطاعت کنند و برای درک احکام شریعت، بهتر آن است که به علمای شریعت مراجعه کرده و یا رساله ها را مطالعه کنند که به صورت عمل به احتیاط عمل کنند ،البته رساله ها یا علما هم همه ،قابل تقلید نیستند ،بخصوص که بعد از عظمت اسلام وعظمت تشیّع و ظهور قدرت معنوی تشیع در اذهان ایرانی ها ، دشمنان سعی کردند به هر طریقی که شده است فرمان و رُل این قدرت را به دست بگیرند به این جهت بسیاری از اشخاص یا عالماً و یا جاهلاً، به تحصیل علوم فقهی اشتغال ورزیدند و حتی بعضی ها به عالی ترین مراحل آن هم شاید رسیدند به این امید که شیعیان از لحاظ علاقه ای که به احکام شریعت دارند از آنها پیروی کنند.به این جهت بود که در طی تاریخ هم فراوان داریم . ملاکی که برای ما حضرت معین فرموده اند این است که : مَن کانَ مِنَ الفُقَهاء صائِناَ لِنَفسِه، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً عَلی هَواهُ، مُطیعاً لِأمرِ مَولاهُ، فَلِلعَوامِ أن یُقَلِّدُوه.

2 – همان گونه که همه مراجع در اوّل رساله خود نوشته اند این رساله ها، راجع به اعمال است و راجع به اعتقادات، خود مکلّف باید تحقیق کند، بنابراین صلاحیت قلمرو تقلید واین که چه مسائلی را باید تقلید کرد دردرجه اول است .مسائلی که شخص ،مکلف است و می تواند تحقیق کند ،خود باید تحقیق کند. مثلاً بررسی صلاحیت بعضی افراد ،گذشته از تحقیق، اگر عالِمی اظهار نظر کرد آن به عنوان فتوی نیست ،به عنوان مشورت است و باید توجه داشته باشیم که اعتقادات، قابل تقلید نیست.

3 – خداوند فرمود و وعده داد که : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أنتُم الأعلَون إن کُنتُم مُؤمِنین که بشارت خود را به إن کُنتُم مُؤمِنین مقید فرمود، بنابراین به هیچ وجه نگران و ناراحت از زحمات دنیوی از قبیل بازداشت ،حبس و امثال اینها نباشید چه بسا شما بتوانید در این حبس به درجات عالی تری از معنویت برسید، امیدوارم خداوند وسایل رفاه را برای شما فراهم کند ولی همیشه یاد خدا واتحاد با یکدیگر را فراموش نکنید، اتحاد مومنین با یکدیگر باید طوری باشد که مصداق کَأنَّهُم بُنیانٌ مَرصُوص قرار بگیرند والحمدلله از این حیث، توفیق الهی نصیب ما فقرا بوده است که قدم به قدم به جلو رفته ایم واین مسئله خاص مراجعه خودجوش روز درویش آنقدر مهم بود که حتی از طرف دشمنان، روزسوم اسفند به نام روز درویش نامیده شد و این برای دشمنان ایمان، متصور نیست که مومنین آنقدردلهایشان به هم نزدیک باشد که خود جوش عمل به این اهمیت را انجام بدهند .همه دنبال این هستند که چه کسی باعث این شده است؟! کسی که باعث این شده است روح ایمان است یعنی پیغمبر (ص) و علی (ع) که در دلهای مومنین جای دارند و از این جهت من، بدون اینکه دخالتی داشته باشم بسیار خوشحال شدم و امید وارم که فقرا همیشه وحدتشان را حفظ کنند و هیچ گونه نقاری از یکدیگر نداشته باشند زیرا در آنصورت آن صفت إن کُنتُم مُؤمِنین، تضعیف شده و یا از بین می رود.

4 – امروز وسایل اطلاع رسانی فراوان است، بطوری که اکنون ما تقریباً از مطبوعات داخلی جز اندک بهره ای نمی توانیم ببریم زیرا بایکوت کرده اند ولی مع ذلک اخبار ما را مرتّب در دنیا پخش می کنند .این کار دشمنان است و به خصوص اخیراً شنیده شد که دشمنان، کمیسیون هایی تشکیل دادند و از انواع مختلف کار فرهنگی استفاده می کنند، مثلاً در حدود بیست و چند کتاب علیه درویشی در همین مدت نوشته و به نامهای مختلف منتشر شده است ،همه از این کمیسیون است که تقریباً اعضای این کمیسیون را ما می شناسیم و برای ما آشنا هستند. تمام این کتابها از تقریباً یک نفر یا دو نفر است ولی هر کدام به اسامی جعلی منتشر می گردد .همچنین در این سایتها همانطوریکه قبلا نوشته شده بود ،در جایی دیدم که علیه ما هیجده سایت به اسامی مختلف تشکیل شده و اینها دقت می کنند چون اختلاف انداختن وتفرقه انداختن ،سلاح مهم آنهاست ،جزئی کدورتی که بین دو نفر از فقرا و به خصوص از بزرگانِ فقرا و مشایخ پیدا شود، این سایتها و گردانندگان آنها به صورت ظاهر بعضی ها طرفدار این طرفند و بعضیها طرفدار آن طرف و هر دو از هم بد می گویند که البته اخیراً معلوم شد و بسیاری از این سایتها تعدیل شد ،مثلاً یک سایتی به عدّه ای توصیه می کند که با آنهای دیگر صفا نکنید، مصافحه نکنید تا معلوم شود ما آنها را قبول نداریم. درویشی که مال شما نیست که شما قبول داشته باشید یا نداشته باشید!! من نقل قول از حضرت آقای صالحعلیشاه (قدّس سرّه)شنیدم که فرمودند: دستی را که گرفتیم رها نمی کنیم اگر چه در آخرین مرحله زندگانی او باشد.

5 – مسئله دیگرنقش عقل است. در فقه اسلامی، عقل یکی از ارکان اربعه احکام تلقی می شود ولی مشهور است که از بزرگی پرسیدند که آیا عقل، حجت است یا نه ؟ فرمود: عقلِ من یا عقلِ تو؟ عقلِ من حجت است ،عقلِ تو نه .عقلی که از شوائب دنیوی و حبّ و بغض های شخصی خالص و بدور باشد و هدف ،اطاعتِ امر الهی باشد ،چنین عقلی خودبخود راه را پیدا می کند و مصداق آن عقلی است که در سوره وَالشَّمس ذکر شده است که می فرماید : وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها فَألهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها چنین عقلی ،گذشته از اینکه مسیر استدلال به جایی می رسد، الهام الهی نیز به او کمک می کند واین الهام صرفاً مختص به مؤمنین نیست، مواردی که خداوند مصلحت بداند الهام می فرماید، همه ما دیده ایم یا پای درخت خوابیده ایم و دیده ایم که سیبی یا میوه ای از درخت می افتد ولی خداوند این الهام را به نیوتن داد که از این امر ساده، قانونی را که خداوند مقرر کرده است، کشف کند و به ما اطلاع دهد جایی که به او چنین الهامی می شود، مسلّماً خداوند به مؤمنین هم الهام می کند اما البته الهام هرگز مخالف با عقل نیست. به هر جهت احکام شریعت همیشه باید رعایت شود و مسئله ای نیست که در اصل تغییر یابد، ممکن است مصادیق احکام شریعتی در زمانهای مختلف، متفاوت باشد ولی اصلِ اطاعت از احکام شرعی همیشه برجاست وثابت است .

6 – در حرمت مواد مخدر بین عرفای اخیر اختلاف نظری نیست و همه بدان معتقدند، به این دلیل که خطر عظیمی در راه سلوک است و الّا در هیچ مورد دیگری بزرگان عرفان در مسائل شرعی دخالت نکرده اند.

7 – فرمایش علی (ع) را به خاطر بیاوریم که فرمود: اسلام از دو جنبه لطمه می بیند: متحجّرین وبی دینان. نمونه متحجّرین خوارج صدر اسلام اند که هم اکنون نسل آنها و تفکر و بینش آنها باقیست .

8 – به اتفاق نظریۀ همه بزرگان عرفان وشریعت، امروز دنیای اسلام نیازمند وحدت است، نیازمند دوستی است. به همین جهت همه ما توبیخ می کنیم همه کسانی را که در این راه سنگ اندازی می کنند وبه هر بهانه ای که شده است دشمنیهای خود را به ظاهر، لباسِ شریعت می پوشانند و به عملِ ضدِّ شریعت می پردازند .

9 – برادران فقرا در روابط تجاری خود رعایت کمال احتیاط را بنمایند که موجب اختلاف پبدا نشود .

10 – مجالس شبهای جمعه و دوشنبه و صبح جمعه برقرار است البته فقرا به هر عنوان که تجمع کنند و با هم بنشینند و به یاد خدا باشند، مُثاب است ولی مجالس دیگر جزءِ مجالس فقری حساب نمی شود و مثلا کسی، در منزل شخصی خودش برای دیدار و دید و بازدید می نشیند و جلسه برقرار می کند ،البته با یاد خدا بودن مجلس را متبرّک می سازد ولی مجلس فقری تلقّی نمی شود .

11 – عرفان وتصوّف به اصطلاح عوامانه صلح کلّ است، باید توجه کرد همانطور که یک مجسمه ساز یا یک هنرمند ،اثری بیافریند اگر چه بعداً خودِ او، این اثر را در درجۀ اوّلِ اهمیت قرار ندهد ولی همیشه به آثار خود علاقمند است. بیاد بیاوریم که روایت شده است که خداوند متعال حضرت موسی (ع)را خطاب فرمود و از او پرسید یا به او اطلاع دادکه تو چندین هزار نفر از بنی اسرائیل را کشته ای !! و حضرت عرض کرد : بار الها! به امر تو بود . خداوند فرمود: بلی به امر من بود و بنابراین برتو گناهی مترتب نیست ولی دلت نسوخت که این همه جمعیت را کشتی ؟! بدانید همه مخلوقاتی را که خداوند آفریده است مورد علاقه اوست ، ما تا از راه یابی یک فرد ناامید نشویم،حق نداریم به او نظر بد داشته باشیم ،چه رسد به اینکه او را مضروب و مسدوم کنیم و محل عبادت یا محل زندگی او را خراب کنیم ،در اینصورت گناه آن چنان سنگین است که وای بر کسی که از این کار توبه نکند .

12 - آقایان مشایخِ محترم همه باید مورد احترامِ فقرا باشند و بین آقایان مشایخ هیچ مزیّتی نیست، تقدّمِ زمانیِ اجازه به هیچ وجه حکایت از تقدم معنوی ندارد ولی البته خودِ آقایان مشایخ، این نکته را رعایت می کنند و خواهند نمود و توجه داشته باشید که دستور العمل کلّی و دخالت در تمام مسائل و امور فقرا در همه شهرها و در کلّ مملکت فقط در صلاحیت قطب وقت است، حوزه مأموریت مشایخ محدود است و حتی اگر اجازه ی خاصّی نداشته باشند، سخنرانیهای خود را هم باید کوتاه تر نموده و فقط منحصر به مسائل محلی نمایند.

13 – درویشی در سیاست به معنی عوامانۀ آن و به آن نحوی که جاریست دخالت نمی کند زیرا بعضی و بلکه بسیاری از منهیات شرعی و اخلاقی در عوالم سیاست برگزار می شود مانند ریا کاری ،خُلفِ وعده و امثال اینها ولی فقرا به اتکاء عقل شخصی خود در سیاستها دخالت می کنند و با توجه به دستورات اخلاقی و شرعی تصمیم می گیرند و از جمله این مسائل که هر چند وقتی برای ما مردم پیش می آید مسئله انتخابات است .بنابراین توقع اینکه از طرف قطب یا مشایخ دستوری به فقرا داده شود، روا نیست، مشایخ نیز چنین دستوراتی نمی دهند، فرضاً صحبتی کردند و چنین چیزی شنیده شد، نظر شخصی آنهاست، آن هم به عنوان یک درویش و برای دیگران لازم الاتّباع نیست. بنابراین فقرا در مسائل سیاسی مثل یک شهروند باشند، حقوق خود را رعایت کنند و وظایف خود راهم انجام بدهند.

حاج دکتر نور علی تابنده (مجذوبعلیشاه)

اوّل فروردین 1388 مطابق با 23 ربیع الاول 1430