در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

آذر ۱۱، ۱۳۸۷

مدعيان دروغين چرا؟

هر از چندی در خبرها می شنویم که اشخاصی مدعی ارتباط با امام زمان(ع) و حتی مهدویت شده اند و متأسفانه هرروز بر تعداد این مدعیان افزوده می گردد .
سئوال : چرا؟
مدعیان دروغین چه می گویند؟ چه فرد یا افرادی می توانند شهادت بر راستی ویا دروغ آنها دهد ؟ اگردر متون مذهبی ما در این خصوص میزان و قانونی وجود دارد، باید برای همه یکسان باشد. وقتی یک صنف برای خود استثنا قائل می شود ، قاعده و قانون زیر سئوال می رود. چنانچه شخصی در مقام ریاست مذهبی!مستقیم و یا غیر مستقیم مدعی ارتباط با امام غایب شد و جماعتی پذیرفتند،ویا به خواب و خیال قداست بخشیده شد!، این مجوز را به دیگران هم خواهد داد که مدعی شده از این روش تقلید کنند،ضمن این که ضرورتاً نیازی نیست که ادعا به زبان باشد، اگر درعمل نیز این موضوع به جامعه، به هر شکل القاء وتحمیل گردد همان اثر را خواهد داشت و افرادی پیدا می شوند که در این بستر آماده ،تا ادعای مهدویت پیش روند .

از طرفی هر کس اظهار کند که امام غایب، با خلایق کاری نداشته و هیچ اثر، ظاهری و باطنی در خلقت ندارد ،اساساً امامت را منکر است و اساسی ترین اصل مذهب تشیع را زیر سئوال برده است .
ساده تر بگوییم اگر گفته شود احدی راه به امام غایب ندارد مردم وعوام نتیجه می گیرند،مثلا در مدت 8 سال جنگ تحمیلی و آنچه در باره حضور امام (ع) در جبهه های جنگ گفته شده دروغ و سیاست بوده است! و هاله نور!!و مساجدی که امام در خواب!!به بعضی ها(و تایید بعضی دیگر) به صورت زنجیره ای 1 و2 دستور ساخت داده اند همه تزویر و خرافه است و....
ونتیجه آنکه ،ارتباط با امام(ع) را نمیتوان تایید، یا تکذیب کرد!!
پس چاره چیست ؟
جواب : وقتی بعضی ازمروجان شریعت ،روح دین و طریقت را انکارمی کنند ، تا شش دانگ دین در اختیارشان باشد در عمل به مشکل برخورد نموده و گمان می کنند که علوم الهی نیز مانند سواد شرعی ، حرفی و تقلیدی است لذا توهمات خود را عرفان دانسته ووارد مقوله غیب می شوند ،غافل از اینکه اگر در علوم صوری حتی علامه دهر باشند، اُمی محسوب شده و نیازمند راهنما خواهند بود.
اینان خودسرانه وارد وادی معارف الهی شده وچون نمی دانند که چه باید بگویند و صاحب اجازه نیز نیستند، عملاً مردم را به بن بستهایی گرفتار می کنند که پدیده مدعیان دروغین یکی از آنهاست. اگر شخصی چون درس خوانده و کتاب خوانده و صرف و نحو خوانده است و... می تواند بگوید که من با امام رابطه دارم یا از سوی آن امام بر مردم حق امر ونهی دارم و کلام و نظر خود را ،امر امام یا امر الهی بداند ،...یک نفر هم پیدا می شود و میگوید پیامبر اُمی بود و من هم امی هستم، حداقل یک صفتی شبیه به پیامبر دارم که شما همان نیز ندارید و با تخفیف !!ادعای امامت خواهد نمود واگر هم ترسو باشد به ارتباط با امام(ع) رضایت می دهد و مردم را سر کیسه خواهد نمود.
از این رودر طریقت بزرگان تصوف حقه دستور داده اند که سالکین تابع شریعت و عقل باشند و احدی حق ندارد در حالت طبیعی مکنونات قلبی و شهود و حالات باطنی خود را اظهار نماید، که فرموده اند :
دلا تا باخودی زنهار زنهار نوامیس شریعت را نگه دار
و همان گونه که در مسائل شرعی، نیازمند راهنما می باشیم و میزان را امرمجازین و مربیان شریعت قرار می دهیم و ظاهر اعمال خود را به دستور آنها اصلاح می کنیم . در عالم باطن نیز محتاج راهنما واستاد و طبیبی هستیم که آنچه از عالم غیب بر ما افاضه می شود، (چون نفس انسانی رسوب پذیر و در معرض القائات شیطانی است) ،ما را راهنمایی نموده و نفس را اصلاح کرده و صحت و یا کذب، واردات قلبیه را در ظاهر و باطن به ما تذکر دهند .
مقصر کیست؟
مقصر آن کسانی هستند که به جای بیان حقایق ،با خود محوری وانحصار دین ، بستر سازظهور مدعیان دروغین شده و خرافات رابه نام دین!! ترویج و با قداست بخشیدن به خود ،قداست ارزشهای انسانی و معنوی انسانها را شکسته ومردم را از اندیشیدن و تفکر و تحقیق در امور اعتقادی بازمیدارند

و اما مدعیان دروغین چه کسانی هستند؟

بعضی از مقامات دینی و حکومتی در پاسخ به این سئوال می گویند: "این معضل دینی و فرهنگی ، صرفاً موضوعی سیاسی است و از خارج از مرزها به جامعه تحمیل شده و می شود !!".
قبل از هر چیز باید دید این گونه پاسخها ، ریشه در علم و شعور و دیانت و صداقت دارد؟و یا بر اساس سیاستی است ، که اهدافی، خاص را دنبال می کند ؟کدامیک ؟؟و آیا این پاسخ مشکل را حل می کند ؟؟ یا دردی بر دردها می افزاید؟؟
با این نظریه درعمل، نحوه مقابله با این پدیده ، برخوردها را از شکل عاقلانه و فرهنگی، مبدل به برخوردهای امنیتی و قهرآمیز خواهد نمود، که معمولاً با صدور فتاوی آنچنانی !!از سوی بعضی از مراجع نیز همراه خواهد شد.
پیروی مردم از خرافات و تبعیت از مدعیان دروغین، نشانگر سستی بنیادهای فکری و اعتقادی و ضعف ارزشهای معنوی در جامعه و نتیجه عملکرد اشتباه مراکز مدیریت فرهنگی و حکومتی است. اگر جامعه در برابرعامل خارجی ناتوان و از خود ضعف نشان می دهد مشکل اصلی در تحولات درونی و نهانی جامعه می باشد که حتی از چشم مسئولین دولتی به دلیل مشغله های شخصی و از چشم مروجان دینی به دلیل گرفتاریهای عبادی! ،پنهان مانده است!!.
جهت پی بردن به عمق فاجعه کافیست آمار مدعیان امامت را در کل دوران حاکمیت رضا و محمد رضا پهلوی با آن همه بی بند وباری دینی، باظهور امامان قلابی در یک هفته تنها در شهر قم قیاس نماییم !!
در نهایت ادب از مراجع دینی و حکومتی که در حادثه تخریب حسینیه شریعت قم دست داشتند یک درخواست آماری داریم ، لطفاً آمار مدعیان دروغین، قبل و بعد از تخریب حسینیه شریعت قم را در کل کشور اعلام بفرمایند و یا اگر موضوع امنیتی است!! حداقل آمار مدعیان را در شهر قم اعلام نمایید.

عقل سلیم قبول نمی کند که دست اندر کاران و مسئولین، از آمارها بی خبر باشند و دلایل سیر صعودی آن را ندانند !! بنابر این مشکل دو تا می شود اولاً چرا تعداد مدعیان دروغین در سه تا چهار سال گذشته رو به افزایش است ؟ !! ثانیا چرا با این معضل فرهنگی و دینی، بصورت امنیتی و سیاسی برخورد می شود !؟
سئوال :
- مسببین ایجاد شرایط پیش آمده، چه کسانی هستند ؟
-چه نقایصی در"ظاهر دین" یا "تبلیغ دین" یا "مروجان دین" وجود دارد که مردم ،ادعای مدعیان را می پذیرند؟
-آیا کسی یا نهادی یا گروهی از خطری که دین و اعتقادات مردم را تهدید و در معرض خطر قرار داده است ،هراس و نگرانی دارد ؟
- آیا نگرانی ها تنها برای از دست دادن مقلدین و تقلیل کمیت و تعداد آنهانیست؟
-آیا این گونه نیست که ظهور امامان قلابی برای بعضی ها، نعمت غیبی محسوب می شود؟ چرا که ، بدین وسیله این آقایان (و بعضی ها !!) در صحنه سیاسی و اجتماعی به نام دفاع از دین می توانند حضور فعال !!داشته باشند؟؟ و از زیر زمین حاشیه ها، خود را به قله های رفیع نان و نام وقدرت رسانده !!؟ و جناح خویش را تقویت نمایند؟!

-- وشاید!! هم،این سیاست شطرنج بازانیست که دردِ نبوده را خلق می کنند و برای آن دارو می سازند!! تا طبابت کنند و با تخصص خود مردم و نظام را به خویش محتاج نمایند.!!
ودر این صورت !!داستان ظهور مدعیان دروغین و مبارزه با آنها سناریو جدیدی است که در پایان حکایت معلوم می شود که آنچه پیش آمده با چه اهدافی صورت گرفته است. مثلاً در پایان حکایت مردم به این موضوع خواهند رسید که این قصه نیز در ادامه همان برنامه ریزی ها علیه دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادیست ؟؟

این که سناریو "مدعیان دروغین" ساختگی و کار سیاست و برای مشغول نمودن مردم و گرفتن ماهی از آب گل آلود، توسط تشنگان قدرت است موضوعی آشکارو تکراری است که مردم به آن عادت نموده اند.این آقایان به این نتیجه رسیده اند که نباید فرصت فکر کردن را به مردم داد،زیرا آرامش سیاسی و اجتماعی، زمینه ساز اندیشیدن وپرسش و نهایتا طغیان خواهد شد. بنابراین به صورت کاذب و به هر بهانه ای، ایجاد حرکت می کنند و این حرکت در کنار حجم مشکلات فراوان و دست وپا گیر وبحرانهای زنجیره ای در جامعه، شرایط تحلیل و بررسی و تفکر از مردم و حتی از روشنفکران و سیاسیون راخواهد گرفت .اما چرا جامعه در مقابل آن واکنش تقابلی و سیاسی انجام نمی دهد ،جای سئوال و بحث دارد و نشانگر عمق فاجعه می باشد . تبعیت مردم از نهادهای مذهبی دیگر ریشه در امور اعتقادی ندارد و تنها رنگ مذهبی دارد و عموما تقلید سیاسی است واین ، فاجعه !! و بالاتر از فاجعه می باشد . به بیان دیگر ایمان و اعتقاد به سیاست تبدیل شده است یعنی فرهنگ ریا و فریب در جامعه حاکم گردیده است .
مردم دروغ را می فهمند اما ترجیح می دهند با آن همراهی کنند زیرا مخالفت با آن برمشکلاتشان خواهد افزود ووو..دورنمای این روند بازی با دین، وقوع یک سونامی و زلزله فرهنگی( وسیاسی!!) خواهد بود که بحث آن در این مختصر نمی گنجد.
به هر شکل یک روز تئورسین های سیاست زده ، بازار مکاره ای ساخته و با صغری کبری چیدن و نوشتن کتاب و برگزاری مراسم مختلف ، میان عرفان و تصوف فرق گذاشته و خود را به مردم عارف معرفی نموده و صوفیه را کافر و ملحد و در توهمات خود با گرفتن عرفان از تصوف،دراویش را خلع سلاح کرده تا بتوانند به آنها حمله نمایند.
روز دیگری با بوق وکرنا شعار مبارزه با خرافات راه انداخته و در روزنامه ها، رادیو و تلویزیون، افراد به اصطلاح مطلع (که بعضاً خود مبلغ خرافه اند) همه با شور و ولع در این خصوص بحث و راهکار ارائه می نمایند. جالب است آخر کلام به اینجا می رسند که کسی در مقابل ما حق اظهار نظر ندارد وگرنه از سه تا گوشش !! یکی را خدا به دست سربازان گمنام امام زمان و مردم متدین خواهند برید . جالب تر آنکه آنهابه کرار می فرمایند کسی که مدعی ارتباط با امام شود، کذاب است. اما یادشان رفته که بعضی ها !!البته از خودیها!! در این مقوله اظهاراتی نموده اند. قابل تأمل آنجاست که حتی بعضی از ایشان!! این موارد را آشکارا بیان می کنند و غیر مستقیم به مخاطب القاء می نمایند که تنها ما مجوز ارتباط با امام (ع) را داریم.

البته عالمان علوم اجتماعی نیک واقفند که پارامترها و فاکتورهای مختلفی از جمله روابط و مناسبات اقتصادی وفرهنگی و سیاسی و... در گرایشات اعتقادی مردم دخیل است. فقر و فاصله طبقاتی ،تک صدایی، دین حکومتی، حکومت دینی، استبداد سیاسی و مذهبی، برخوردهای امنیتی و سیاسی با پدیده های فرهنگی و اجتماعی، بی قانونی و تبعیض و دهها و صدها عامل دیگر می تواند دلیل رویکرد مردم به اعتقادات جدید و یا خرافات گردد. بسیاری از این تمایلات اعتقادی و مذهبی نتیجه اعمال خلاف و اشتباه مدیران فرهنگی و سیاسی جامعه می باشد .
وقتی دو نگرش و دو جریان متحجرانه ی انحصارگر در درون و برون از ساختار نظام و دردو بعد سیاسی و مذهبی (بعضی امنیتیها و مبلغان مذهبی)هماهنگ ومتحداً با ایجاد تنگناهای امنیتی و با تبلیغات مسموم و استقرار جو رعب و وحشت ،مردم را از رویکرد عرفانی به مبانی دینی باز داشته و دچار هراس می کنند، جامعه با پیروی ازآیین ها ومدعیان دروغین و مکاتبی که هیچگونه سابقه و ریشه ای در فرهنگ و تاریخ مملکت ندارد، به واکنشی منطقی اما منفی، در برابر زور و استبداد مذهبی دست می زنند. این افراد و پیروان آنها به صورت معمول به اعتقاد جدیدی دست نیافته اند و به آن ایمانی ندارند بلکه برای مبارزه با اعتقادات تحمیلی و رسمی!! و فرار از زندان تنگ ایجاد شده توسط نهادهای دینی به این جریانات پناه می برند .
تفتیش عقاید و عدم آزادی بیان و برخورد ناروا با روشنفکران و دگر اندیشان و انحصارگری دینی ، و خفقان سیاسی در کنار مشکلات معیشتی و تبعیضها ووجود قوانین ضد بشری به نام دین و تبلیغ مذهب با چوب و فلک به روش مکتبخانه ای، بستر ساز ظهور خرافات و قبول آن از سوی مردم خواهد شد. ضمن آنکه این پیروی و قبول، ریشه در خرافاتی دارد که از قبل توسط مروجان مذهبی به خورد جامعه داده و مشروعیت داشته و مورد قبول عوام و دین سنتی می باشد.
قبول خرافات و زمینه پذیرش آن بالقوه در فرهنگ جامعه وجود داشته و دارد و قاطعانه می توان گفت فرهنگ ما بیمار است و این مرض و زخم کهنه ،هوش واستدلال منطقی وحافظه فرهنگی ملت مارا تضعیف نموده است .
بدعت گزاران در دین ، تا دیروز با نفی ضروریات دینی اظهار وجود می نمودند و جامعه اسلامی را دچار تفرقه می کردند و امروز بیش از پیش و خطرناکتر از قبل، بدون سر وصدا و در قالب انجمن ها!! و حزب و گروه و جناح سیاسی، همان عمل را انجام می دهند .
امروز کسی ظاهراً مدعی دین و مذهب جدیدی نیست اما مدعیان با بزک سیاسی همان راه گذشتگان را دنبال نموده و با توسل به این موضوع که سیاست و دین از هم جدا نیست با سیاست، اسلام را شقه نموده اند و در هر شهر و کوچه ای بدعت گزاری است و دینی نو ،اما در قالب مدرن و به نام حزب و انجمن !!!...
در این آشفته بازار به هر شکل مردم را نمی توان به زور مقلد حزبی !! خود ساخت و گناه گمراهی خلایق به گردن آن کسانی است که برای جیفه دنیا دین را وارد بازی سیاست نموده اند و چوب حراج بر مقدسات زده اند و این آقایان برفرض محال اگر به دنبال کودتای نرم ویا زبر شرعی نباشند -که هستند- برای مبارزه با مدعیان دروغین و خرافات، باید اول خود را اصلاح کنند و با ارزشهای اصیل دینی بازی سیاسی ننمایند.
یکی از دلایل فرهنگی ظهور خوارج بعد از رحلت پیامبر (ص)مقلد پروری خلفا و حاکمان حکومت اسلامی ،و مطلق نمودن ظاهر شرع و سیاسی کردن تمامی ابعاد دینی می باشد .این موضوع که حاکم سیاسی(ودینی) ،اولی الامر و اطاعت از اوواجب است بذری است که نتیجه و حاصل آن ظهور خوارج خواهد شد.
تصور این موضوع که اگر بذر پاشیده شده توسط خوارج !! باشد ،حاصل آن چه خواهد بود؟ آن چنان دشوار نیست ؟؟؟؟!!!!!

خرسند سایت مجذوبان نور
http://www.majzob.net/fa/content/view/1858/4/

هیچ نظری موجود نیست: