در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

آبان ۲۱، ۱۳۸۷

التقاط و انحراف در سخنان خسروپناه در برسي عرفان‌های اصيل و كاذب

آقاي خسرو پناه در مصاحبه جديد شان در مورد تصوف و صوفيه مطالب جالبي را بيان داشته اند "به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در اين نشست كه صبح روز دوشنبه 20 آبان‌ماه برگزار شد، حجت‌الاسلام خسروپناه گفت: نمی‌توان حكم كلی و واحدی بر تمام فرق صوفی راند، چرا كه آنقدر متعدد و متنوع هستند كه اگر بخواهيم حكم واحدی بدهيم دچار مغلطه جمع‌المسئلة فی مسئلة واحد می‌شويم. وی افزود: با وجود اين همه اختلافی كه در اين قصه است، در چند بحث هيچ شك و شبهه‌ای نيست: اول آنكه تصوف به عنوان يك جريان اجتماعی در شيعه تحقق پيدا نكرد؛ يعنی آغازش در اهل سنت بود، آن هم اهل سنتی كه با اهل بيت(ع) مخالف و تا حدودی معاند بودند، چرا كه در تاريخ ماجرای درگيری سفيان ثوری با امام صادق(ع) آمده است.
http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=318507 http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=317635
جالب اينجاست كه ايشان تاكيد دارند نبايد در مورد سيد حيدر آملي اشتباه كرد وخلط مبحث نشود" شايان ذكر است كه تصوف و عرفان در آغاز راه يكسان بودند و به عنوان يك جريان تلقى مى‌شدند تا اين‌كه جريان تصوف از توده مردم جدا شد و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود و قرآن و سنت به تدوين عرفان اسلامى پرداختند. بنابراين، عارفانى چون سيدحيدر آملى، سيدعلى شوشترى، سيداحمد كربلایى، ملا‌حسينقلى همدانى، سيدعلى قاضى طباطبایى، علامه طباطبایى و حضرت امام خمينى(ره) را نبايد با فرقه‌هاى صوفيه يكى پنداشت، بلكه از عرفان اين سلسله از عرفا می‌توان به عرفان اصيل بومی ياد كرد"
مؤلف«كلام جديد»، در بيان چيستی تصوف يادآور شد: تصوف دوگونه تصور می‌شود: الف) تصوف در مقام تعريف كه عبارت است از: اعراض از خلق، به خدا پيوستن، احكام شريعت را عمل كردن و ... ب) تصوف در مقام تحقق؛ يعنی فرقه‌های صوفيه‌ای كه
تحقق يافته‌اند. توصيف‌ها و تحليل‌ها بايد به اين مقام؛ يعنی صوفيه تحقق‌يافته اختصاص يابد و نبايد اين دو مقام خلط شوند و لذا گاهی كه با مدعيان صوفيه و به اصطلاح اقطاب فرقه‌های تصوف بحث می‌كنيم آن‌ها به ‌اين تعاريف تمسك می‌كنند، اما همه اين تعاريف، تصوف در مقام تعريف را معرفی می‌كنند كه ما هم بسياری از اين تعاريف را تقريبا قبول داريم. اين تعاريف، همان عرفانی است كه بخشی از اسلام به شمار می‌آيد."
درصورتي كه سيد حيدر آملي در كتاب جامع الاسرار و مجمع الانواربيان ميدارد كه "كسي كه شيعه نيست صوفي نيست و كسي كه صوفي نيست شيعه نيست"
در جاي ديگر جناب سيد حيدر آملي در تمثيلي زيبا چنين بيان فرموده است: «كل مرتبة من المراتب المذكورة يكون أعظم من الاخري ، أعني مرتبة الولاية تكون أعظم من مرتبة النبوة، و مرتبة النبوة تكون أعظم من مرتبة الرسالة، ... و مثل هذه المراتب مثل مراتب اللوزة الكاملة في ذاتها ، فان لها ظاهرا و باطنا و باطن الباطن؛ أعني ان لها قشرا و لبّا و دهنا. فا(لمرتبة) الاولي التي هي القشر، كالرسالة، و الثانيه التي هي اللبّ ، كالنبوة ، و الثالثة التي هي الدوهن، كالولاية ، و المراد ... ان (مرتبة ) الرسالة دون (مرتبة ) النبوة و (مرتبة) النبوة دون (مرتبة ) الولاية ، كما ان الشريعة دون الطريقة و الطريقة دون الحقيقة
و علامه محمد تقي مجلسي نيز عين همين مطلب را در كتاب تشويق السالكين بيان مي دارند.
در اين كه افرادي از اهل سنت خود را صوفي مي ناميدند شكي نيست اما آيا منظور نظر سيد حيدر آملي و علامه محمد تقي مجلسي از بيان صوفيه اين دسته بوده اند؟
متاسفانه آقاي خسرو پناه صوفيه حقه را نيز در كنار اهل سنت قرار مي دهندو به اين موضوع بسنده نمي كند پارا فراتر مي نهد و تمام صوفيان را به اهل سنت نسبت ميدهد.
سوال اينجاست كه ايشان آيا مطالعه كافي ندارند جاي بحثي نمي ماندكه امام محمد باقر مي فرمايند
"هركه طلب علم نمايد براي اينكه به غلط مباهات كند يا بر نادانان ستيزه كند يا توجه مردم را به خود جلب نمايد بايد آتش دوزخ را جايگاه خود قراردهد همانا رياست جز بر اهلش شايسته نيست"(اصول كافي ج 1 ص 59 ح 6)
و امام صادق مي فرمايند"نظر كنيد به علمتان كه از چه كسي آنرا فرا ميگيريد".(اصول كافي ج1 ص 63ح8)و شما خود در مقام استاد دانشگاه هستيد و تكيه بر مسند تدريس زده ايد.
و اگر اعتقاد به رد تمام صوفيه داريد كه باز سخن خود را در مورد سيد بزرگوار رد مي نماييد.و اگر سيد را عارف مي نامند و نه صوفي تاكيد شخص سيد چيست كه"كسي كه شيعه نيست صوفي نيست و كسي كه صوفي نيست شيعه نيست"
اگر هم ايشان به كلمه صوفي حساسيت دارند كه اين هم دليل قانع كننده اي نمي تواند باشد.

در جاي ديگر صحبت از روايات در رد صوفيه دارند" اين مدرس دانشگاه گفت: يك روايت هم در مدح تصوف نداريم، مگر يكی دو روايت ساختگی كه از خود متصوفه است كه اين احاديث را به اميرالمؤمنين(ع) نسبت داده‌اند و به خاطر اين روايات ساختگی، در مقابل برخی روايات ديگری از رسول‌الله(ص) عليه تصوف جعل كرده‌اند، در حالی كه اصلا واژه تصوف در زمان پيامبر اكرم(ص) و امام علی(ع) وجود نداشته است، لذا چه رواياتی كه در مدح تصوف و چه در ذم تصوف از رسول‌الله(ص) و اميرالمؤمنين(ع) صادر شده است، اعتبار ندارند".
ياد آوري اين مطلب كه در مورد برخي عالمان (البته عالمان صوري) روايات بسياري موجود است خالي از لطف نيست آنجا كه رسول خدا مي فرمايند: ميمونها را مي بينم كه از منبر من بالا ميروند.
اشعار در مورد عالم نمايان هم بسيار است
ايها القوم الذي في المدرسه
كلما حصلتموه وسوسه(شيخ بهايي)
يا
واعظ به منبر آمد و بیهوده ساز کرد
در حق هر گروه سر حرف باز کرد
ملا به مدرس آمد و درس دقیق گفت
حق را زغیر حق بگمان امتیاز کرد
خالی ز معرفت چو ریاست پناه شد
انکار بر معارف ارباب راز کرد
زاهد در انتظار نعیم بهشت ماند
عابد نماز را به تکلف دراز کرد
مغرور شد بعزت تقدیم د ر نماز
آن جاه دوست کو به امامت نماز کرد
صوفی به خانقاه درآمد بوجد و شور
جمع مرید را به لقا سر فراز کرد (فيض كاشاني)
البته ايشان حتماً روايت معروف الفقر و فخري را ملاحظه نفرمود ه اند.
پیامبر(ص):الفقر فخریو انا افتخر به علی سائر الانبیا
درویشی افتخار من است و من به آن بر دیگر پیامبران افتخار می کنم
(سفینة البحار_ج2_ص378)
من یهدی الله فهوالمهتد ومن یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا
آنکه خدا هدایتش کند پس هدایت شد وآنکه گمراه شد پس هرگز ولی مرشد را نیافت(کهف17)

حضرت رسول صلی الله علیه و آله که: الشّرڍﻌﺔ اقوالی و الطرڍﻘﺔ افعالی و اﻟﺤﻘڍﻘﺔ احوالی و المعرﻔﺔ رأس ما لی والعقل اصل دینی و الحبّ اساسی و الشّوق موکبی و الخوف رفیقی و العلم سلاحی و الحکم صاحبی والتّوکل زادی و القناﻋﺔ کنزی و الصّدق منزلی و الیقین ماءوائی و الفقر فخری و به افتخرعلی سایر الانبیاء و المرسلین.
اين مطلب نيز احتياج به ياد آوري دارد كه اولين بار اين متصوفه بودند كه مذهب رسمي اين سرزمين را شيعه اعلام كردند
در آخر اميدوارم دربه عنوان استاد دانشگاه در تحقيقاتتان نظر انصاف را رعايت فرماييدزيرا اولين شرط تحقيق بي طرفي است.
اي كرده به علم مجازي خوي
نشنيده ز علم حقيقي بوي
سرگرم به حكمت يوناني
دل سرد ز حكمت ايماني
در علم رسوم دل چه بستي
بر اوجت اگرببرد پستي
در راه طريقت او رو كن
با نان شريعت او خو كن
ياعلي"
ايليا _ وبلاگ منزل ليلي

هیچ نظری موجود نیست: