در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

تیر ۰۲، ۱۳۸۷

نامه های صالح

از کتاب نامه های صالح

مشتمل بر بعض مرقومات

" حضرت قطب العارفین وکهف الواصلین حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن صالحعلیشاه طاب ثراه"
چاپخانه تابان 1346 شمسی

نامه صدو چهل وسوم

21 محرم 1369 قمری به آقای ژورس داویدیان مرقوم فرموده اند:

هو 121

عرض می شود نامه شما رسید مقدمات که اقرار به خداوند غیبی و لزوم طاعت و عبادت اوولازم بودن ناجی

منجی خدایی باشد مورد تصدیق عموم است،اختلاف مذاهب وملل در مصداق و جزییات احکام است قرآن

مجید آخرین کتاب آسمانی توسط آخرین پیامبرخوداهل کتاب رادعوت فرموده که بیاییدآنچه همه قبول داریم

بچسبیم و عمل کنیم و جز به یک خداوند و یک کارکن رونیاوریم ، پاسخ مطالب مندرجه بسیار مفصل است

و کتابها لازم دارد که دانشمندان اسلام از عهده برآمده و نوشته اند،و در فقر ودرویشی گفتگو و مباحثه

نیست البته اگر مذاکره شفاهی بود ممکن بود بهترتوضیح داد باز هم چون اصرار نموده اند خلاصه عقیده

شیعه اثنی عشری که فرقه فقرای نعمت اللهیه هم افتخار نسبت به آن دارند عرض می نمایم:

شیعه میگوید انسان دارای روح ملکوتی است که در بدن جسمانی ملکی بامر خدایی جای گرفته و

این عالم دنیا و ماده را دایر دارد، و روح بقدری گرفتار شده که از اصل خود غفلت کرده و بیاد وطن اصلی

نیست لطف خدایی سلسله جلیله انبیاء و اوصیاء آنها رابرانگیخته که مردم را آگاه و بیاد وطن اصلی اندازند

و ازگرفتار یعالم طبیع که کشاننده به جهنم است همان طور که خود نجات یافته دیگران را نجات دهند، واز

راه نجات و خیر و شر روح آنها را به آنها بنمایند و به راه باطن و تصفیه دل که راه راست بسوی خداست

هدایت نمایند، البته هرس به آنها ایمان آورد ودل را متوجه حق ساخت نجات یافت و داخل ملکوت آسمان

گردید، و مادام که بشری د رعالم بوده نماینده خدایی در عالم بوده و راه بسوی خداوند باز است و راه

را راه بلد راه رفته می خواهد و بصرف ادعا نمیتوان پذیرفت، خود مردم هم نتوانند معین نمایند باید

نماینده خدایی در هر زمان که دل او صافی گشته و بی آلایش شده واتصال به عالم غیب یافته برای بعداز

خود از طرف خدا معین نماید، و رشته از آدم اول متصل است تا انقراض عالم باقی است،البته نسبت به

مراتب بندگی و قرب و بعد درجاتی داشتند ولی از حیث راهنمایی خلق همه راه را طی کرده و نجات یافته و

نجات دهنده بودند اختصاص به حضرت مسیح نداردو هر پیغمبری دوره هدایت او تا زمان پیغمبر بعد از

اوست توسط اوصیاء هر یک از اوصیاء زمان حیات بشریت او دوره هدایت اوستو حضرت مسیح (ع) هم

شمعون پرس را وصی خود قرارداد،انجیل لوقا باب 24آیه 34 انجیل یوحنا باب 30آیه باب21 از آیه

15سه آیه ، و اگر نجات بواسطه سیح بواسطه شنید نکلمات او و عمل باشد که مسلمین هم نبوت اورا قبول

وبلکه کلمت الله و روح الله می نامند وبیشتر از خود مسیحی ها عقیده دارند،واحکام اورا که فقط دستورات

اخلاقی استمنافی اسلامنمی دانند پس آنها م نجات بنام او می یابند، و اگر نجات بواسطه اوصیاء مسیح است

باید جستجو کرد و رشته را بدست آورد،تاریخ اسلام و بزرگان اسلام و حالات عرفاء اسلام را بدقت بخوانید

دعوت انها بر بصیرت بوده و مانندانبیاء کذبه از شک و ارتیاب نبوده و بهشت و دوزخ در زندگانی مشهود

آنها بلکه در اختیار آنها بوده و بر پیروان هم مشهود شده ،و خواندن و شنیدن نبوده ،سوال نموده اند کسی

معرفی شود بالاتر از مسیح ، از مطالب اولیه معلوم شد که انبیاءبه خود دعوت نکرده و خود را شخصابالاتر

از سایرین ندانسته و مسیحپس از عروج بر حواریون ظاهر شده و می گوید رفتن من بهتر است اگر نروم

تسلی دهنده نخواهد آمد انجیل یوحنا باب 6 آیه 7، وهر کدام در زمان خود مطاع بودند بنمایندگی خداوند

معذلک گوییم رویه و دستور حضرت مسیح بطور عموم قابل اجرا نیست منحصر بخواص خواهد بود،

چنانچه می بینیم عالم مسیحیت امروز عمل نمی نمایند تمام خلق طاقت گذشت کلی از دنیا ندارند شخص

پیشوا که بخواهد تمامخلق پیروی او نمایند و تمام را نجات دهد باید جهات ظاهر و باطن دنیاوآخرت را

منظور داردو خودهم قولا و عملاسرمشق همه باشد،وآخرین پیامبر خداوندمحمد بن عبدالله(ص)دارای تمام

صفات نیک و جامع و دو جنبه روحی و جسمی بوده ،چنانچه در تورات که مجملا قبول داریم (گرچه تحریف

های مسلمی در آن شده )خداوند به ابراهیم فرماید سرورانی از اولاد اسماعیل بوجود خواهم آورد،و در

انجیل لوقا باب 20و انجیل متی باب 20وانجیل متی باب 24و انجیل مرقس باب 12 مثال باغبان راحضرت

مسیح می فرماید،که صاحب باغ اگر پسررا فرستادو باغبانمیوه نداد خود با شمشیر کشیده خواهد رفت،پس

آن کس که با شمشیرکشیده آمده از پسر بالا تر است،و رفتار اوراکه ملاحظه نماییم بیندو جنبه جمع کرده و

در عین دفاع و جهاد فطری بشر است بندگی و عبادت وگذشت وایثارو جمع نکردن رفتار حضرت عیسی را

داشته بیدار ثلث آخر شب را به عبادت مقید بوده ،و تدبیرحفظ مسلمین و جلوگیری از مخالفین را مراقب

بوده ، بلکهپیروان واوصیاء حضرتش سرمشق جامعیت بودندکه فرزندش حسین بن علی (ع) و یارانش در

جمع صورت و معنی و در مقام بندگی و توجهبه خدا و صدق و صفا وتواضع وگذشت وشوق لقا ودیدار

مقامات آخرتی وجود و سلوک راه خدا سرمشق تام بود که عالم را متحیر نمود! احکام اسلام بقدری جامع

است که نماز که بایدفقط عبادت و نیاز و مناجاتباشدبقدری حکمت و دستورات روحی ومادی دارد که

میتوانیم به آن ثابت کنیم که بالاترین دستورات است و قابل نسخ هم نیست ؛ از قبیل دستور نظافت و مساوات

واتحادواجتماع و دستور تعطیلات مذهبی وآداب راجع به زنها و مساوات آنهابا مردان با رعایت

عفت و کارمناسب و رعایت نظام و انتظام و جلوگیری از ستمگری و بهداشت و اقتصادیات و رعایت

همسایه و همنشین ونیکی خواستن برای نوع و اصلاح بین دوستان و رعایت احتیاج و غیره ، پس انصافآ

چنین دستوری را می توانند رفتار کنند،یا روحانیت صرفه ؟ امّآ اینکه نوشته اید مسیح اقراربه گناه خود

نکرده باید تدبر کرد که هر وزیری هر اندازه لایق و جدی باشد ومقرب تر باشد به سلطان خوف او از قهر

سلطان زیادتر خواهد بود و اگر مغرور شد در حضور سلطان و خدمت خود را اظهار نمود مورد سخط واقع

خواهد شد.

همانطور که نوشته اید بشر از وجه بشریت نمی تواند بطوری که باید وشاید به رضاء خدا رفتار نماید وهر

اندازه مقرب تر بودند خودرا در درگاه خدایی مقصر تر می شمردند و اندکغفلت از یاد خدایا توجه به دنیا را

بدون توجه به خدا ولو یک آن بود گناه می شمردند،وگناه انبیاءغیر از گناه اولیاءوگناه آنا هم غیر گناه

مومنین است ،وما تمام پیغمبران را پاک و پاکیزه و بی گناه می دانیم ولی آنها خود را نزد خدا از تمام خلق

کوچکتر و مقصر تر می شمردند؛

شافعان گناه خلق همه خویشتن غرق لجه گنهیم

و خود حضرت مسیح تعمید توبه بر دست یحیی تعمید دهنده یافت با اینکه گناهی نداشت ، چون اول ایمان

توبه است که ملتفت شود که آنچه باید داشته باشد نادر است ،در انجیل متی باب 3آیه 16 انجیل مرقس باب

یکم آیه 9 انجیل لوقا باب 12 آیه 21،و اما معنی توبه غسل تعمید غیر از اقرار به گناه است نزد خدا و این

کمال است نه نقص، و از وجهه بشریت تعمید توبه می یابد و از وجه نمایندگی پدر آسمانی تعمید می دهد

و خلق را نجاتمی دهد پس از ریاضت کشیدن و نجات یافتن ، اما اینکه نوشته اید حضرت مسیح جان شیرین

را در اثر محبت در راهگذاشت و خود را فدای امت کرد قابل انکار نیست و کار تمامبزرگان به تفاوت مراتب

همین بوده ،منتها مقایسه نمایید این فدا شدن را با فدا شدن حسین بن علی یکی از شاگردان محمد بن

عبدالله(ص) که دانسته و فهمیده با رعایت تدبیر برای بیدار کردن خلق و انتشار علمی احکام اسلا م وتهییج

حس دیانت و عدالت خواهی و آزادگی و آزاد مردی و تعلیم آداب زندگانی و مردانگی و دستور بندگی و

سلوک راه خداو تربیت و گذشت و محبت اقدام کرد، و با اصرار طرف حاضر به صلح ننگین نشده و زن

ومرد و کوچک وبزرگ اقتداء نمودند تا دم آخر از خداوند هم نخواست و تسلیم بود،مقایسه نماییم مطابق در

نمی آید ،چرا که حضرت مسیح در شب آخر دعا کرد که جام بگردد و از حواریون دعا خواستو اضطراب

داشت و فرمود جان من از تا بمرگ بسیار محزون است انجیل متی باب 26 ایه 38انجیل مرقس باب 14 آیه

34انجیل لوقا باب 22آیه 44، در خاتمه عذر میخواهم از اینکه مفصل شدو محبت شما را خواهانم و

امیدوارم با نظر دقت و تامل بخوانید چون ز روی تعصب نوشته نشده ،شکر می نمایم خدایی را که هدایت

نموده و امر خود را در هر دوره ای آشکار فرموده و مومنین را نجات بخشیده.


و السلام علی من اتبع الهدی.

هیچ نظری موجود نیست: