در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

صفحات

آبان ۰۹، ۱۳۸۸

محمد قوچانی آزاد شد

محمد قوچانی، سردبیر روزنامه توقیف شده اعتمادملی پس 131 روز بازداشت بامداد روز جمعه هشتم آبان از زندان آزاد شد.

آقای قوچانی یک هفته بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در روز شنبه سی‌ام خرداد بازداشت شده بود.

سردبیر روزنامه اعتمادملی یکی از بازداشت‌شدگانی بود که در یکی از چهاردادگاه برگزار شده برای متهمان انتخابات ریاست‌جمهوری حاضر شد.

به نوشته سایت تغییر که به مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتمادملی نزدیک، آقای قوچانی ساعت دو بامداد در برابر «یک آژانس» رها شده است. همچنین به گزارش ایلنا برای آزادی آقای قوچانی 100 میلیون تومان وثیقه گذاشته شده است.

آقای قوچانی پیش از سردبیری روزنامه اعتمادملی، سردبیر مجله توقیف شده «شهروند امروز» و روزنامه‌های شرق و هم‌میهن بود.

روزنامه اعتماد ملی روز دوشنبه 26 مردادماه پس از انتشار نامه مهدی کروبی درباره تجاوز و آزار و اذیت زندانیان در بازداشت توسط دادستانی تهران توقیف موقت شد.

در طول بازداشت آقای قوچانی این روزنامه بدون سردبیر منتشر می‌شد.

به گفته مریم باقی، همسر آقای قوچانی، تا تاریخ 17 شهریور با وجود آنکه دادستان اجازه آزادی آقای قوچانی را صادر کرده است، اما بازپرس با آزادی او مخالفت کرده است.

خانم باقی در مصاحبه با سایت نوروز گفته بود: اینک در حالی‌که حکم آزادی برایش صادر شده و هیچ قرار جدیدی به او ابلاغ نشده است و بدون قرار و به صورت غیرقانونی نگه داشته شده، بیش از 10 روز است که تحت بازجویی‌های فشرده و طولانی مدت با انتقال به بند 240 زندان اوین قرار دارد و سپس به بند 209 بازگردانده می‌شود.

محمد قوچانی یکی دیگر از بازداشت‌شدگانی است که پس از تحمل بیشتر از چهار ماه بازداشت در هفته‌های اخیر آزاد شده است.

مازیار بهاری، روزنامه‌نگار مجله نیوزویک نیز هفته گذشته آزاد و سپس از کشور خارج شد.

آبان ۰۸، ۱۳۸۸

کورش برای اولین بار تفکر و تمدن انسانی قدرت و حکمت را در هم آمیخت


محمدعلی دادخواه

حقوقدان، وکيل دادگستری، پژوهشگر تاريخ ايران

گر کائنات مغلطه در کار حق کنند

حق هست و حق به مغلطه باطل نمی‌شود

حرکت کاروان حکومتگران در طول تاریخ بشری حاکی از آن است که بیشتر آنان تجاوز و تعدی را به حشمت و عشرت در آمیخته‌اند و اگر از تعداد بسیار اندکی که با حکومت‌شوندگان صادق و صمیمی بوده‌اند، بقیه اشرف آزمندی به حساب می‌آیند که در پی تجمل و تمول خویش به زنجیر کردن انسان و پایمال ساختن کرامت او گام برداشته‌اند.

این قدرتمندان حریص و هرزه از هر آنچه در دسترس داشته‌اند بهره جسته تا دوران حکومت خود را هر چه بیشتر کنند اما ستاره درخشانی نیز هست که بر خلاف خیل خداوندان قدرت و خباثت در تاریخ انسانی طلوع کرده است، او کورش بزرگ است که نخست به انسان و آزادی او پرداخت و با کسانی که معتقد بودند دگراندیشه مذهبی خیانت به شاه است، مقابله کرد و هر چند این باور انسان‌سوز تا دوران ما ادامه یافته است.

او برای اولین بار در طول تفکر و تمدن انسانی قدرت و حکمت را در هم آمیخت و بر خلاف هم‌عصران خود که در یونان بردگی را جزو اصول ساختار شهروندی می‌پنداشتند بر این باور بود که رسم بردگی باید از جهان برافتد. مسئله‌ای که هنوز در نیمه اول قرن 21 آدمی از آن رنج می‌برد و در سودان انسان برده انسان می‌شود.

او اجازه نداد تا از مذهب علیه انسان، اندیشه، خرد و تفکر آزادی سوء استفاده شود. در بزرگ‌ترین اقدام گاهشماری خود به سال 534 قبل از میلاد، اول فروردین را آغاز سال و شمارش تاریخ قرار داد؛ هرچند می‌توانست ششم این ماه را که تولد حضرت زرتشت بود مبنا قرار دهد؛ اما بر پایه این باور که مبادا به دینان از این رهگذر بر خود برتری احراز کنند از این کار اهتراز کرد و جشن جنبش طبیعت را ملاک قرار داد تا نوروز در خانه هر کس را با هر باور و اندیشه بکوبد و کسالت و غم را از همگان بروبد.

او با خشونت و خیانت مأموران حکومتی به شدت مبارزه كرد و امکان کشتار و ضرب و شتم و دزدی اموال و تجاوز به زنان را از همه زیردستان گرفت. اطرافیان او رخصت و فرصت زورگویی و سوء استفاده از مقام را نیافتند و اجازه نداد آنان بر اریکه قدرت پای نهند و به جانشینان خویش این توصیه را روا داشت.

این انسان فرهنگ‌مند به نیکی دریافته بود که قدرت، فاسد است و فساد و قدرت همنشین بی‌خردی و تجاوز است و در کنار قرارگرفتن این همه روال و رفتار خودپسندی و غرور بروز خواهد کرد.

بر این پایه عملکردی شایان توجه از خویشتن‌داری و اعتدال در دوران شکوهمند حکمرانی وی نمودار است که هوشمندی سیاسی و توجه به آزادی انسان و دوری از خودپسندی در آن به چشم می‌خورد.

در سایه این تفکر، تمدن انسان‌ساز هخامنشی پایه‌ریزی و ایران کهن بازسازی شد. او می‌دانست سوء حکومت در جسم و جان حکومت‌شوندگان آثار زیان‌باري به بار خواهد آورد و اگر در اندک‌زمانی حکومت‌گران را توش و توان می‌بخشد، در درازمدت به زیان ملک و ملت خواهد بود.

او هرگز به نیرنگ متوسل نشد تا حکومت خویش را تقدیس کند و خود را قدیس نام نهد. کورش از رفتار رذیلانه با مخالفان دوری جست و هرگز آدم‌کشی و تجاوز، که حاصلی جز ویرانی و نابودی انسان نداشت، پیروزی شرافتمندانه نام نگذاشت.

این حاکم نمونه با خردمندی و فرزانگی به باورهای گوناگون که دست‌ساز فکر بشری است میدان تاخت و تاز نداد و حب و بغض را ملاک و ضابطه ندانست و انتقاد از حکومت و حاکم و والی را در برنامه خویش جای داد.

ای کاش امروز هم شاهد این گونه رفتار حاکمان باشیم که در پی اغوای آدمی نباشند و به نفس نفیس او و ارزش معنوی او بیندیشند.

خردمندان روزگار کورش از جان و دل در پی گام نهادن در دولت و حکومت و قدرت بودند تا ایران را آزاد و آباد و پرتوان سازند.

اما زمزمه اندیشمندان امروز این است:

چگونه شکر این نعمت گزارم

که زور مردم‌آزاری ندارم

زیرا به روشنی می‌بینند کسانی دم از دوری قدرت و قوت می‌زنند که به شدت وحدت بر آن شور و شوق دارند و به تزویر و تقلب عزیز را ذلیل و مبطل را محق جلوه‌گر می‌سازند.

خویشتن سیم و غله اندوزند

ترک دنیا به مردم آموزند

موضوعی که به وفور در حکومت حاکمان و ولایت والیان روزگار ما هر روز به چشم می‌خورد نگرش حاکم پانصد سال قبل از میلاد این بوده است که دسترنج انسانی محترم و معتبر است و نباید در پی مصادره اموال و مقابله با حکومت‌شوندگان به پا خواست.

او باورهای کسان را معتبر دانست اما با فرزانگی تام امکان سوء استفاده از آنها را مسدود كرد. در حقیقت کورش نخستین فرمانروایی است که به انسانیت انسان قبل از حکمرانی بر او اندیشید و هرگز در پی تمول و تجمل به چپاول او نپرداخت و کرامت آدمی را نابود نساخت.

این انسان آگاه از دوران کوتاه حیات آدمی آگاهی داشت و در پی سیل ستایش تهی‌دستان و بی‌خردان از خود بر‌نیامد و مرگ، این حادثه گریز‌ناپذیر را پیوسته در جلوی چشمان خود داشت. او معتقد بود:

نام نیکو گر بماند ز آدمی

به کزو ماند سرای زرنگار

پس، از قدرت و توانایی خویش سوء استفاده نکرد و داوری‌های نادرست و سهو و خطا و شتاب‌زدگی را از رنگ حکومت خود زدود.

یک بار دیگر منشور کورش کبیر را بخوانیم تا از دقت و خردورزی حاکمی توانا به تحسین نشینیم.

از یاد نبریم این اندیشه انسان‌ساز متعلق دو هزار و پانصد سال قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

ما شاهد آنیم که در رهگذر تاریخ قلدران بی‌منطق از روش و منش کورش تن زده‌اند و از بیان و توصیف نحوه حکومت او خودداری کرده‌اند و آن را تأیید ننموده‌اند؛ زیرا چشمانشان توانایی دیدن این همه صلابت و حقیقت را نداشته است.

پیش چشمت داشتی شیشه‌ای کبود

زین سبب عالم کبودت می‌نمود

این یاور انسان به این اصل مهم اعتقاد داشت که شادی لازمه حیات اجتماعی است؛ زیرا شادی اوج رفاه، آزادی و امنیت است و منادی آن بود که:

چو شادی بکاهد، بکاهد روان

خردگردد اندر میان ناتوان

رخدادی که امروز در بسیاری از جوامع خلاف آن پایه‌ریزی شده و راه‌های گریاندن و گرییدن و افسردگی و دلمردگی رواج تام دارد و از شور و نشاط و شادی اثری نیست.

ای کاش شعاعی از تفکر او بر روزگار ما بتابد.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

گزارش ماهانه(مهر ١٣٨٨) فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و آمريکای شمالی


نقض گسترده حقوق بشر در ایران

گزارش ماهانه(مهر ١٣٨٨) فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و آمريکای شمالی

دوشنبه, ۰۴ آبان ۱۳۸۸ - ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹ - ۰۴:۲۸

گزارش ماهانه(مهر ١٣٨٨) در مورد نقض گسترده، مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر در ایران

نهادهای مدافع حقوق بشر !

ایرانیان مدافع حقوق بشر !

در این گزارش بخش بسیار کوچکی از موارد نقض حقوق بشر در ایران را که توسط این شبکه گرد آوری شده است به اطلاع می رسانیم:

….

( در بخش اقلیتها آمده است):

نقض حقوق اقلیتهای مذهبی:

۱۲۴ـ امین دالوند از دراویش نعمت اللهی گنابادی که به همراه ۵۱ تن از دراویش و ۲ تن از وکلای مدافع آنها، در جریان تخریب حسینیه شریعت قم در سال ۱۳۸۴ از سوی شعبه ۱۱۲ دادگاه جزائی قم به تحمل یک سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق، جزای نقدی و معرفی ماهیانه خود به ستادهای خبری اطلاعات شهرستان محل سکونت محکوم شده بودند. وی جهت پرداخت جزای نقدی ۹۵۰ هزار تومانی خود، زمانی که به دادسرای خرم آباد مراجعه کرد به دستور دادیار اجرای احکام دادگستری قم بازداشت و روانه زندان شد. (خبرگزاری هرانا ۱۵/۷/۸۸)

۱۲۵ـ اتومبیل فرزاد موهبتی از بهائیان شهر رفسنجان در تاریخ ۱۵ مهر ماه توسط عوامل ناشناسی به آتش کشیده شد. همچنین شیشه اتومبیل یکی دیگر از شهروندان بهائی شهر رفسنجان به نام محبوب بندری نیز تئسط اشخاص ناشناسی شکسته شد. (خبرگزاری هرانا ۱۷/۷/۸۸)

۱۲۶ـ مرتضی سپندار، امین صفاری، سیاوش ساکی و هادی اباذری از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی به اتهام اخلال در نظم عمومی، توهین به خمینی و خامنه ای و ضرب وشتم در شعبه ۱۱۲ دادگاه جزائی کرج محاکمه شدند. (میزان ۲۸/۷/۸۸)

......

"فعالین ایرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و امریکای شمالی"

ihrnena@gmail.comThis email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it ۳۰/۰۷/۱۳۸۸ برابر

آبان ۰۷، ۱۳۸۸

کروبی: برای هر هزینه‌ای آماده‌ام


چهار روز بعد از هتک حرمت و حمله به شیخ مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات، جمعی از روزنامه‌نگاران به دیدار مهدی کروبی رفتند تا ضمن دلجویی از او، اتفاق رخ داده در نمایشگاه مطبوعات را محکوم کنند. این‌چنین بود که به رغم بارش شدید باران، جمعی از روزنامه‌نگاران ساعتی را در منزل مهدی کروبی گذراندند و هم حرف و سخن خود را با شیخ درمیان گذاشتند و هم توصیه‌ها و گلایه‌های شیخ اصصلاحات را شنیدند.

مهدی کروبی در این دیدار با تاکید براین‌که از اتفاق رخ داده در نمایشگاه رنجیده نشدم و تنها متاسف شدم از بروز برخی رفتارهای نسنجیده و نامعقول گفت که اتفاقا خیلی خوب شد که به نمایشگاه رفتم تا ماهیت واقعی برخی افراد روشن شود.

شیخ اصلاحات هم‌چنین ادعای مسئولین نمایشگاه را که در مصاحبه با برخی خبرگزاری‌ها گفته‌اند نسبت به جو نامساعد نمایشگاه به محافظان کروبی اخطار داده بودند را تکذیب کرد و گفت من کاملا بی‌خبر به نمایشگاه رفتم و این‌که برخی می‌گویند به رغم اخطارها کروبی قصد ماجراجویی داشته، کذب محض است. با این همه تعجب می‌کنم و از دوستان می‌پرسم که آیا برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات باید اجازه بگیرم؟ تعجب می‌کنم که چرا بزرگان و عاقل‌ترها مانع چنین رفتارهای ناسنجیده‌ای نمی‌شوند.

کروبی در ادامه ابراز امیدواری کرد که حاکمیت چنین طرز فکری بر کشور طولانی نشود و روزنامه‌نگاران حاضر در جمع را به بردباری و تحمل و نیز حفظ تعادل توصیه کرد و گفتما نباید از میدان به در برویم چراکه وضع در اردوگاه مخالفان ما نگران‌کننده است و واکنش خود را با بروز چنین رفتارهایی نشان می‌دهند.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش از فشار سنگین بر مطبوعات در ماه‌های اخیر انتقاد کرد و در پاسخ به برخی از روزنامه‌نگاران که از او راه‌اندازی یک روزنامه تازه را خواستار شدند، گفت هر روزنامه‌ای که توقیف می‌شود داغ دلم تازه می‌شود با این‌همه درپی آن هستم که یک روزنامه و یا نشریه‌ای تازه منتشر کنیم و نمی‌خواهم به هیچ عنوان از میدان به در روم. خیلی متاسف می‌شوم وقتی می‌بینیم عده‌ای روزنامه‌نگار با انگیزه بیکار می‌شوند و نیروهایشان هدر می‌رود. در روایات هم آمده است که فرد غریب، فردی عالم و صاحب اندیشه است که علم و دانش او در غربت باشد و اکنون هم روزنامه‌نگاران حرفه‌ای و واقعی ما غریب افتاده‌اند.

مهدی کروبی هم‌چنین درباره راه‌اندازی شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای گفت که مشکل اصلی درمقابل راه‌اندازی شبکه ماهواره صبا نیز مشکلات مالی بود.

دیدار دوستانه روزنامه‌نگاران با مهدی کروبی اما با اظهارات امیدوار کننده شیخ اصلاحات همراه بود و او به روزنامه‌نگاران گفت خاطرجمع باشید که اوضاع این‌گونه باقی نمی‌ماند و دولت ناگزیر است که اوضاع را تغییر دهد و فضا را باز کند. در عین حال مطمئن باشید که بنده به عنوان یک روحانی آن‌چه را که وظیفه خود می‌دانم انجام می‌دهم و از هزینه دادن باکی ندارم و برای هر هزینه‌ای آماده هستم.

تجلیل روزنامه‌نگاران از شیخ اصلاحات

در ابتدای این دیدار بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ضمن تاسف از نحوه برخورد با مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات و نیز تقدیر از شجاعت صراحت لهجه او گفت که در سال‌های اخیر نمایشگاه مطبوعات به گونه‌ای برگزار شده که روزنامه‌نگاران مستقل و حرفه‌ای جایی در آن ندارند و به جای آن‌ها عرصه برای حضور چماقداران مطبوعاتی باز شده است.

عباس عبدی هم در سخنانی کوتاه ضمن انتقاد از شیوه برپایی نمایشگاه مطبوعات در چهارسال اخیر گفت نمایشگاه مطبوعات در سال‌های اخیر تنها به مکانی برای نمایش قدرت تبدیل شده است.

عبدی هم‌چنین خطاب به مهدی کروبی نحوه برخورد با او در نمایشگاه مطبوعات را چنین شرح داد: اقدامی که با شما صورت گرفت نتیجه بن‌بستی است که برخی با آن روبرو شده‌اند. وقتی به سئوال‌ها و ابهامات یک جریان پاسخ مناسب داده نمی‌شود، این جریان از هر امکانی برای پاسخ گرفتن استفاده می‌کند. نمایشگاه مطبوعات امسال هم چنین کارکردی دارد و هدف از برخورد با شما هم این بوده که باب پرسشگری بسته شود و آقایان معترض قید چنین حضورهای اجتماعی را بزنند.

عباس عبدی در پایان گفت البته برخورد با مهدی کروبی را نشانه موفقیت برنامه‌ها و اقداماتش می‌داند و ابراز امیدواری کرد که در نمایشگاه آینده روزنامه‌نگاران بتوانند میزبان مهدی کروبی و دیگر شخصیت‌های سیاسی اصلاح‌طلب باشند.

عبدالرضا تاجیک دیگر روزنامه‌نگاری بود که در سخنانی کوتاه اتفاق روی داده در نمایشگاه را نمونه‌ای دانست که درحال تبدیل شدن به یک رویه است و از حضور بعضی از روزنامه‌نگاران شاغل در روزنامه دولت در حمله به مهدی کروبی ابراز تاسف کرد و تبدیل شدن بزرگ‌ترین روزنامه کشور به محل جولان نظامیان را ناپسند دانست. تاجیک هم‌چنین ابراز امیدواری کرد که تمامی روزنامه‌نگاراران زندانی هرچه زودتر آزاد شوند.

مصطفی ایزدی، از چهره‌های سیاسی و ستون‌نویس سال‌های اخر روزنامه‌های اصلاح‌طلب و به خصوص اعتمادملی نیز خطاب به مهدی کروبی گفتاز ۱۲ سال قبل همیشه این صحبت مطرح بود که اصلاحات هزینه دارد و امروز این مساله به روشنی بر همگان اثبات شده است که اصلاحات بدون هزینه ممکن نیست. شما همان‌طور که خود هم در بیانیه‌هایتان تاکید کرده‌اید فرزند احمد(کروبی) هستید و تجربه سختی‌ها و فراز و نشیب‌های سال‌های گذشته را دارید و امید این است که هم‌چنان بر مواضع خود بایستید و الگوی دیگران باشید.

مهران کرمی نیز ضمن انتقاد از نحوه برپایی نمایشگاه مطبوعات یادآوری کرد که آقای احمدی‌نژاد به علت عدم توان پاسخگویی به روزنامه‌نگاران حتی حاضر به دیدار از نمایشگاه مطبوعات نشده است و خطاب به مهدی کروبی گفتبه شما تبریک می‌گویم که همیشه در میان راه‌های سخت، میانبری امیدبخش برای تنفس ما ایجاد می‌کنید.

علی اکرمی، روزنامه‌نگار عضو نهضت آزادی هم سخنران بعدی دیدار دوستانه روزنامه‌نگاران با مهدی کروبی بود که درباره شیوه رفتار شیخ اصلاحات گفت: مهدی کروبی برخلاف سیاستمداران که به علت مصلحت‌سنجی خیلی از اخبار را شفاف اعلام نمی‌کنند اما وارد حوزه روزنامه‌نگاری شده است و چیزهایی که قرار بوده در پستو بماند روی پیشخوان ریخته و در معرض دید همگان قرار داده است. همین شیوه عمل باعث شده که شیخ مهدی کروبی هزینه‌ای مضاعف برای اقدامات و روشنگری‌های خود بپردازد.

حسن اسدی زیدآبادی هم بعد از صحبت‌های علی اکرمی لازم دید که شیوه منحصربه فرد مهدی کروبی در گزارشگری حقوق بشر را ستایش کند و نسبت به بی‌خبری از وضعیت احمد زیدآبادی و نحوه برخورد با او در زندان تذکر داد.

رضا خجسته رحیمی نیز در این دیدار با اشاره به این‌که همیشه روزنامه‌نگاران وقتی که با تحدید و توقیف و بازداشت روبرو می‌شدند برای بازگو کردن مشکلات خود نزد شما می‌آمدند و شما از آن‌ها دلجویی می‌کردید، گفت این بار اما ماجرا به صورت طنزآمیز و تراژیکی به گونه‌ای دیگر است. این‌بار گویی خیاط در کوزه افتاده است و برای اولین بار این روزنامه‌نگاران هستند که آمده‌اند تا پای سخن شما بنشینند و شما از مشکلاتی که با آن روبرو بوده‌اید برایشان بگویید و آن‌ها از شما دلجویی کنند.

در این نشست چند تن دیگر از رونامه‌نگاران نیز در سخنانی کوتاه خواسته‌هایی را با شیخ مهدی کروبی درمیان گذاشتند. این روزنامه‌نگاران راه‌اندازی یک روزنامه و یا پیگیری راه‌اندازی تلویزیون صبا را خواستار شده و تاکید کردند که با افزایش ارتباط میان مهدی کروبی و میرحسن موسوی، جنبش سبز تقویت شده و اهداف خود را پیش می‌برد.

این روزنامه‌نگاران هم‌چنین اقدامات مهدی کروبی را ستوده و خطاب به او گفتندخیلی خوشحالیم که در میان سیاستمدارن خود شخصی را داریم که کنش ناب سیاسی را در انسانی‌ترین شکل آن به جامعه نشان می‌دهد.

در دیدار روزنامه‌نگاران با مهدی کروبی هنوز اثر زخمی کوچک را که در نمایشگاه مطبوعات برداشته بود بر پیشانی شیخ اصلاحات بود با این حال کروبی در ابتدای سخنانش تاکید کرد که من هر سال به نمایشگاه مطبوعات رفته‌ام اما امسال به علت توقیف رو به تزاید نشریات و نیز بازداشت روزنامه‌نگاران برای رفتن به نمایشگاه انگیزه مضاعفی داشتم. من از اتفاق رخ داده در نمایشگاه رنجیده نشدم و تنها متاسف شدم از بروز برخی رفتارهای نسنجیده و نامعقول و اتفاقا خیلی خوب شد که به نمایشگاه رفتم تا ماهیت واقعی برخی افراد روشن شود.

میلاد با سعادت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا به بندگان حضرت آقا مجذوب علیشاه ارواحنا فدا و مشایخ سلسله و تمامی فقرا تبریک عرض می نماییم.

امام رضا (ع) فرمودند:

چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است


آبان ۰۶، ۱۳۸۸

عید مبعث


بِسمِ اللهِ الَّرحمنِ الرَّحیم.

عید سعید مبعث را در درجه ی اوّل به فقرای حاضر که در خدمتشان هستیم تبریک می گویم . آنهایی هم که اینجا حضور ندارند ، دلشان با ماست دل ما هم با آنهاست ، به آنها هم تبریک می گوییم . در واقع این عید را باید به تمام دنیا تبریک بگوییم . من صحبتم را با شعری که خیلی پسندیدم ، شروع می کنم . چون انسان حرف خوب را باید از هر که هست بشنود و گوش کند و تقدیر کند . البته این شعر مربوط به امروز نیست چون او برای تولّد پیغمبر شعر گفته ولی من برای بعثت می خوانم :

زمین و آسمانِ مکّه آن شب نور باران بود

و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید

امید زندگی در جان موجودات می جوشید

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

بعثت یا به لغتِ متداولِ عربی مبعث – مبعث یعنی روز بعثت – بعثت خود برانگیخته شدن است . یعنی در این روز خداوند یکی از بندگان خاصّ خودش را برانگیخت تا راه را به سایر بندگان نشان بدهند و آنها را هدایت کنند ؛ یعنی وظیفه ی هدایت آنها را در زمان حیات خود به عهده بگیرند . در واقع ما می توانیم بگوییم امروز تاریخ بشریّت ورق خورد ، ‌یک فصل جدیدی آمد . فصلی که آخرین مرحله کمال بشریّت بود . البته ما حالا که آن ایام گذشته تواریخ را بررسی می کنیم و این آثار را می بینیم ، می دانیم که همه ي این آثار از آن جرقه ای بود که در چنین روزی درخشید . ولی در خود آن روز جز کسانی که دیده ی بینا داشتند کسی متوجه نبود بلکه نور را به صورت تاریکی می دیدند . در چنین سحری ، بزرگواری که ماه ها ریاضت کشیده بود و فکرش الهی بود ، ‌مأموریت خاصّی پیدا کرد که شرحش را شنیده اید . وقتی حضرت از آن غار که در دامنه و کمر کوه است ، پایین آمد ،‌ می گویند برای اوّلین بار آن فرشته ای که تا آن تاریخ به هر نحوی با پیغمبر در ارتباط بود ، در آن زمان به دنیایی که دنیای محمّد و او بود ؛ یعنی دنیای انسان ها نزول کرد . دنیایی که چشم انسانی محمّد نیز او را ببیند ؛ یعنی در واقع نور . آنچه که حالا می گویند نور تبدیل به جسم شد ، همانطوریکه جسم تبدیل به نور می شود . آن نور مجسّم شد و بر پیغمبر ظهور نمود . البته پیغمبر مدت ها بود به دستور الهی ریاضت می کشید . در همه حال استادی داشت برای اینکه بشریّت بی استاد نمی شود . منتها یک استادی در سطح پله ی اوّل است ، یکی درسطح پله ی دوّم . اساتید فرق می کنند ،‌ و اِلّا همیشه استاد دارند .

اساس فکر تشیّع هم بر این بود . در همان قرون اوّلیه از خصوصیت تشیّع این بود که می گفتند دنیا همیشه نیازمند استاد الهی بوده و می گفتند این استاد بعد از پیغمبر ،‌ علی بود و به همین طریق . شیعه ی اوّلیه می گفتند و معتقد بودند که این سلسله تا قیامت ادامه خواهد داشت . هیچ وقت زمین خالی از حجّتِ خداوند نخواهد بود و امکان دسترسی به او را به مردم بدهد . البته امکان دسترسی دادن ،‌ نه اینکه پیدا کند ولی ظواهر قوانین طبیعت منع نمی کند . مثلاً الان ما امکان دسترسی به پیغمبر نداریم ،‌ برای اینکه می دانیم پیغمبر رحلت فرموده ، ‌اما اینکه فرض کنید در زمان پیغمبر ، که حیات داشتند مسافرت می کردند ،‌ یا شخصی مثل اویس قرن آمد خدمت حضرت برسد ،‌ نبودند و حضرت را ندیده رحلت کرد ، این به منزله ی ندیدن نیست ، ما می گوییم امکان دسترسی به پیغمبر در هر حال بود . منظور، این از اعتقاداتشان بود و ما هم در تواریخ در بعضی از اناجیل ،‌انجیل ها می بینیم که عیسی علیه السلام صریحاً جانشین را تعیین کرد . همان اقتضایی که بود تا عیسی جانشین تعیین بفرماید ،‌ برای جانشین حضرت هم آن اقتضا بود ،‌ او هم جانشین تعیین کرد . موسی علیه السلام هم همین طور ،‌ صریحاً یوشع را جانشین قرار داد و مسلماً یوشع هم جانشین تعیین کرد تا این سلسله ادامه پیدا کرد . از این گفتار ما ،‌گفتار عرفا که می گویند پیامبران همه یک چیز می گفتند ،‌ پیامبران همه یکی هستند ،‌ دشمنان سوء استفاده کردند و نفهمیده این را توجیه کردند . باید اگر تشبیه کنیم به منزله ی یک گردن بند یا یک تسبیح است که در این تسبیح تمام این دانه ها به هم مربوط است ،‌ هر کدام یک دانه ي مستقلی است ولی با هم است ،‌ یکی هستند . منتها دراین سلسله که همه به هم وصل است بعضی ها درخشندگی بیشتری دارند . این سلسله هست از آدم گرفته تا موسی ،‌ عیسی و بعد از عیسی ،‌ پیغمبر ما ؛‌ پیغمبری که امروز مبعوث شد و چنان خارج از طبیعت و دید مردمان بود که حتی خود حضرت نگران شده بودند که این کیست که به من گفت ؟ چه به من گفت ؟ از طرف چه کسی گفت ؟ می دانست ولی آن وحشت و هیبتی که هر وقت فکر می کرد این کیست که این حرف را زده و از جانب که آمده ؛ از هیبت این فرشته و از هیبت این پیام ها بدنش می لرزید . به طوریکه حضرت عرق کرد و به منزل آمد و زیر لحاف یا پتویی رفت که خداوند آیه دوّم را فرستاد ،‌ هم درواقع برای تسکین و آرامش پیغمبر و هم دستورالعمل : برخیز ای پتو به خود پیچیده ،‌ برخیز ! منظورپیغمبر را هشدار داد . حضرت خدیجه علیه السلام آن زن بزرگواری که چشم بینایی داشت که ندیدنی های ما را می دید ،‌ ما آینده را نمی بینیم ولی او آنچه را خدا می خواست می دید ، یعنی خداوند به او نشان داد . خدیجه ای که بسیار مردان ثروتمند ،‌ مردان شریف حتی ،‌ مردمان درستکار و مردمان اصیل خواستگار او بودند و حضرت جواب رد داده بود . بعد با یکی از مباشرین خودش یعنی ابوطالب امور تجاری خدیجه را اداره می کرد و پیغمبر ،‌ محمّد زیر دست او کار می کرد ،‌ او را پسندید . رسم طبیعت و رسم قانون الهی نیست که زن بپسندد ،‌ ولی خداوند ،‌ خداوندی که همین طبیعت را آفریده ، همین قوانین طبیعی را گذاشته این فکر را در دل او رسوخ داد و ازدواج کرد . ازدواج جوان بیست و پنج شش ساله ای با همسری چهل ساله و آنچنان ازدواجی که پیامبر تا آخر عمر از خدیجه تعریف می کرد ؛‌ حتی جلوی دیگر زن هایشان ،‌ حضرت تعریف می کرد که یک بار عایشه ناراحت شد . حسادت هوو و حال آنکه زنده نبود ، به پیغمبر اعتراض کرد و گفت چه صحبتی است که می کنی ؟ من که بهتر از او هستم و دلایلی آورد . پیغمبر فرمود نه هیچ کس به او نمی رسد . این امر الهی است ،‌ این الفت الهی است که اینها را به هم وصلت داد ،‌ برای اینکه فاطمه ای بیاید و دنباله اش ما از آن نورانیّت ،‌ استفاده ی معنوی ببریم . تمام زندگی پیغمبر را که در یک نظر بگیریم مملو از این اوامر الهی است . همه جا اوامر الهی است . زندگی ما و همه ی بندگان درتحت اوامر و مشیّت الهی قرار دارد . منتها ما خودمان نمی بینیم ولی آن دخالت های مستقیمی که از نواحی دیگر می شد ،‌تمام زندگی او را فوق العاده و غیر ارادی قرار داده بود . پیغمبری که ظاهراً داستانش را از تولدّش شنیدید که وقتی به دنیا آمد پدر حضرت یعنی عبدالله نبود یعنی در موقعی که مادر حضرت او را حامله بود ،‌ عبدالله که با کشورها تجارت داشت ناچار در مسافرت بود ،‌ با قبیله ی خودش بیشتر در مدینه بودند ،‌ به مسافرت رفت و در همان مسافرت رحلت کرد ،‌ که آرامگاهش الان در مدینه است و ما معمولاً زیارت و فاتحه ای برای ایشان می خوانیم . پدر که بالای سرش نبود ،‌ مادر هم بالای سرش نبود ،‌ برای اینکه تا سه سالگی حضرت که موقع شیر خوردن است ،‌ بیشتر اوقات در قبیله پیش دایه بود ،‌ مادر را کمتر دید ولی مادر بزرگوارش هم در سه سالگی حضرت رحلت کرد ،‌ با جدّش هم کاسه شد . یک کودک ظاهراً سه چهار ساله با پیرمردی هشتاد و چند ساله ،‌ نود ساله چنان با هم رفیق بودند . این الفت الهی است ،‌ درست است که عبدالمطلب نوه ی خودش را نگه می داشت ،‌ ولی انس و الفت یک پیرمرد با یک جوان ؟ و اینکه همه ی فرزندان دیگر عبدالمطلب آن علاقه و توجهی را که عبدالمطلب به نوه ی خود داشت ، نداشتند . یاد آور انس و علاقه ای است که حضرت یعقوب به یوسف داشتند ،‌ به همه ی آنهای دیگر این انس را نداشتند . به هر جهت در شش سالگی یا نه سالگی عبدالمطلب هم رحلت کرد . نزد ابوطالب آمدند . با ابوطالب هم همان انس و الفتی بود که با عبدالمطلب داشتند . چرا ؟ چون عبدالمطلب و ابوطالب هر دو ، دو تا دانه ی از این تسبیح بودند که دانه ی آخرش محمّد بود . خداوند آن انس و الفت را در بین آنها به طور غیر عادی – از لحاظ ما – ایجاد کرد . منظور در تمام گوشه های زندگی پیغمبر ، دخالت مستقیم خداوند در آن دیده می شود . یک جوانی که پدر و مادرش رحلت کرده ، قبیله ی مادر در مدینه و از او دور هستند ،‌و زیاد هم مشهور نیستند ،‌ قبیله ی پدر که در مکّه هستند مورد علاقه ی حضرت و دیگران بودند . حضرت نه ثروتی داشت و به قول مشهور زبان امروزی ،‌ نه پول داشت ،‌ نه پارتی . چنین جوانی یک ادعایی را که همه را زیر پا می گذاشت ؛ همه ی اشراف و رجال آن روز را . البته حضرت تا مدت ها مأمور نبود دعوتش را علنی کند ،‌ فقط مردم می دیدند که گاهی در گوشه ی مسجد الحرام ،‌ یک نفر ایستاده ،‌ یک زن ( که حضرت خدیجه باشد ) و یک نوجوان ( که علی علیه السلام باشد ) با اوست ،‌ یک حرکاتی می کنند ،‌ نماز که نمی دانستند چیست . ولی به احترام ابوطالب و اینکه محمّد برادرزاده اش بود ،‌ کاری نداشتند . تا یک روز خداوند به پیغمبر فرمود : وَأّنْذِرْ عَشیرَتک الْأْقْرَبین[2] ،‌ از قوم و خویش ها شروع کن . که داستانش را خوانده اید ،‌ شنیده اید . حضرت از همان روز اول مورد حملات اطرافیان قرار گرفت . در آن جلسه ،‌ آن کسی که هیچ صحبتی و انتقادی نکرد ، ابوطالب بود . کسی که اقبال کرد و قبول کرد ،‌ علی بود . مابقی همه با تمسخر برخورد کردند . یک نفر آمده می گوید که این خدایان را بشکنید و دور بریزید ، یک نفر آمده می گوید همه اینهایی که در مکّه هستند و الان بر شما حکومت می کنند اینها بت پرستند ،‌ یا باید بیایند مسلمان شوند و یا اینکه لیاقت ندارند . یک حرفهای خیلی بزرگ و عجیبی می زد . اوّل که تا مدّتی ندیده گرفتند ،‌ ولی کم کم این حرف شهرت پیدا کرد . بازار مکّاره ای به نام بازار عکّاظ داشتند ،‌در آن روز همه می آمدند شعر می خواندند ،‌حرف می زدند . محمد هم می رفت صحبت می کرد ولی چهار کلمه که صحبت می کرد ،‌ سر و صدا کرده و به اصطلاح هو می کردند . حاضرین به مسافرینی که می آمدند ،‌ می گفتند این ساحر است ، شما را سحر می کند ،‌ گوش به حرفهایش ندهید . بعضی ها می گفتند که سرش خراب است – العیاذبالله- مجنون است . به هر کسی چیزی می گفتند ،‌ باز هم دیدند اثر ندارد . یک عدّه ای آمدند ،‌ بزرگانی مثل ابوبکر از بزرگان مکّه بود ،‌ مسلمان شدند و خیلی دیگر . این را در حاشیه بگویم که این بحث را خیلی ها می کردند که در تاریخ اسلام ،‌ اوّل کسی که مسلمان شد که بود ؟ ابوبکر بود یا علی ؟ معمولاً علمای شاید غیر عارف ما‌، ‌ می گویند علی بود ،‌ اهل سنّت می گویند ابوبکر بود . یکی از آقایان علما که دیدِ عرفانی هم داشت می گفت : اول کسی که مسلمان شد ابوبکر بود ،‌ علی کافر نبود که مسلمان شود ، علی به دنیا که آمد مسلمان بود . به هر جهت ،‌ دیدند عدّه ی مسلمین زیاد می شود ،‌به اصطلاح بایکوت کردند ، مسلمین را بایکوت کردند . گفتند هیچ کسی حقّ ندارد با اینها حرف بزند ،‌ هیچ حرفی از اینها نزنید ،‌ مثل اینکه اینها اصلاً نیستند ،‌ به شعب ابی طالب تبعیدشان کردند ؛‌ یک درّه ای مشهور به شعب ابی طالب .آنجا همه هجرت کردند و سختگیری زیادی بر اینها کردند . کسی حق نداشت اسم اینها را ببرد ؛ به طوری که اینها از لحاظ غذا هم در تنگنا افتادند . خیلی اوقات کسانی می رفتند بیرون دروازه ،‌ از افرادی که خوار و بار آورده بودند ،‌ مثلاً گندم ،‌ خرما و امثال اینها ، پیش از آنکه به شهر بروند از آنها می خریدند و می آوردند . در شرایط سختی گرفتار شده بودند که حتّی برخی مورخین می گویند حضرت خدیجه علیه السلام که ثروتمند درجه اوّل مکّه بود بعد از شعب ابو طالب دچار فقر غذایی شد ،‌ در اثر فقر غذایی ، ضعف کلی پیدا کرد و رحلت فرمود .حالا این خبر صحیح یا سقیم ، نمی دانم ،‌ ولی به هر جهت خیلی بر آنها سخت می گرفتند . ولی اینها مقاومت کردند ،‌ مسلمین را می گرفتند تازیانه می زدند که از اسلام توبه کنند ، کمتر کسی توبه می کرد ،‌ در واقع هیچ کس توبه نمی کرد . می گفتند – العیاذبالله – بر محمّد لعن کن . ولی هیچ کس این کار را نمی کرد . می کشتند . یاسر و سمیّه پدر و مادر عمار در زیر شکنجه رحلت فرمودند و حتی به جنازه ی سمیّه – علیهارحمه – توهین کرند ،‌ اینها همه بود . ولی هیچ کسی بر نمی گشت . یک نفر که آن هم خداوند خواست برای ما قانون ایجاد شود ،‌ عمار بود . وقتی دید پدر و مادرش را آنقدر شکنجه کردند که هر دو رحلت کردند ،‌ وقتی نوبت شکنجه ی او شد گفتند از محمد دوری کن ، برائت خودت را از محمد اعلام کن تا آزادت کنیم . عمار یاسر دید اگر نکند او هم کشته می شود ، اگر این حرف را نزند یک مسلمان کشته می شود . آن حرفی که آنها خواستند ،‌گفت . آزادش کردند . بلافاصله فرار کرد و به مدینه آمد ،‌چون نمی گذاشتند کسی فرار کند به مدینه پیش حضرت بیاید . وقتی خدمت حضرت آمد با شرمندگی این قضیه را گفت و گفت من نه اینکه برائت جستم ،‌ بلکه دیدم اگر نکنم مرا می کشند ،‌ من مهم نیستم ،‌ ولی یک مسلمان کم می شود ،‌ این است که این کار را کردم . حضرت فرمودند . در آن لحظه ای که می گفتی به آن حرف معتقد بودی ؟ عمار گفت : استغفرالله ،‌هرگز ! دلم یک لحظه خالی از محبت تو و محبت اسلام نبود . حضرت فرمودند : پس بر آن لقلقه ی زبان ایرادی نیست ؛ که می دانید عمار از بزرگان صحابه بود . این سختی ها را حضرت کشیدند . بزرگان قریش ، ( در واقع حکّام مدینه ) دیده بودند که هیچ چیزی در اینها اثر ندارد . از طرفی ابوطالب شخصیت ممتازی بود ،‌ همه به او احترام می گذاشتند ، مسنّ ِ قوم بود اگر چه مقام حکومتی نداشت . رجال مکّه یک روز پیش ابوطالب آمدند ،‌ به ابوطالب گفتند : این برادر زاده ی تو اساس اعتقادات ما را بر هم می ریزد ،‌ می گوید بت ها را بشکنید ،‌ اگر بت ها را بشکنیم ما که متولیانش هستیم و حکومت ما از آنهاست ،‌ مثل اینکه او با ما دشمن است . تو به برادر زاده ات بگو چرا این کار را می کند ؟ بیایید دست از این کار بردارد ، ما حاضریم بهترین زن هایی را که انتخاب کند به همسری اش در آوریم . بهترین منزل را برایش درست می کنیم . پول هر چه بخواهد به او می دهیم . ریاست می خواهد ما همه ریاستش را قبول می کنیم . دست از این حرفها بردارد . ابوطالب این را خدمت حضرت عرض کرد – حضرت آن وقت ها پیش او بودند – حضرت فرمودند : به اینها بگو اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند ، یعنی اختیار همه ی جهان را بتوانند به من بدهند ،‌ من از این حرف ها دست بر نمی دارم ،‌ چون اینها حرف من نیست ، حرف کسی است که شمس و قمر را آفرید . بعد به ابوطالب فرمودند : عمو جان ! اگر تو هم از اینکه من اینجا هستم ،‌ ناراحتی من از منزلت می روم . ابوطالب فرمود : نه !‌ من افتخار می کنم که تو اینجا باشی ، تا من زنده هستم باش . کی این حرف را می زند ؟ کی آن پیشنهاد را می کند ؟ ثروتمندترین ،‌ مقتدرترین گروه مکّه چنان پیشنهادی می کنند . به کی ؟ به جوانی که ظاهراً فقیرترین فرد مملکت و آنجاست و این شخص رد می کند ، این نشان از قدرت روحی و قدرت کلام اوست . بیست و سه سال بعد : تمام آن چیزها را خداوند به او داد ، بیشتر از آنچه آنها به او پیشنهاد می دادند ،‌ بهترین زن های مکّه همسرش بودند ،‌ ثروت تمام ثروتمندان مسلمان دراختیارش بود تا هر کاری بخواهد انجام دهد . منزل ؟ هر جا می خواست منزلش بود . قدرت ؟ از همه ،‌ قدرتِ ظاهریش بیشتر بود . چرا ؟ چون نعمتی را که از غیر خدا برسد ،‌ نمی پسندند ، هر چه می خواست ،‌ از خدا می خواست . تمام زندگیش برای ما اسوه بود و لَکمْ فی رَسولِ اللهِ أسْوَهٌ حَسَنَهَ[3] ،‌ خداوند خطاب به ما می گوید شما پیغمبرتان را که بهترین مدل برایتان هست در نظر بگیرید . این فصلی است که از لحاظ زندگی طبیعی در مدت بیست و سه سال انجام شد . ولی ما امروز وقتی این کتاب را باز می کنیم ،‌ همه ی این فصل را یکجا می بینیم . این است که می گوییم با بعثت پیغمبر یک فصل جدیدی باز شد ،‌ دنیا به سمت جدیدی رفت و می رود . یا أَیّهَا الْاِنْسان إِنَّک کادِحٌ إِلی رَبِّک کدْحاً فَملاقیهِ[4] ،‌ این را برای همه ی ما فرمود و ان شاءالله خداوند ما را توفیق بدهد که قدممان را جای پای او بگذاریم . مجدداً تبریک می گویم و سلامتی همه ی شما را می خواهم

1 سوره شعرا آیه 214.

2سوره احزاب آیه 21

3 سوره انشقاق آیه 6

انتقاد آمریکا از برخورد ایران با اقلیت‌های مذهبی

وزیر امور خارجه آمریکا اظهار امیدواری کرده است که انتشار گزارش سالانه در مورد آزادی های مذهبی، جنبش های آزادی مذهبی را در جهان تقویت کند

وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود در مورد آزادی‌های مذهبی در جهان، از برخوردهای دولت ایران با اقلیت های مذهبی این کشور انتقاد کرده است.

در این گزارش که روز چهارشنبه ۴ آبان (۲۶ اکتبر) انتشار یافته، دولت ایران متهم شده است که علیه اقلیت های مذهبی، به ویژه بهائی ها، دراویش، مسیحیان پیرو کلیسای انجیلی و یهودیان "فضای تهدیدآمیز" ایجاد می کند.

وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرده که زندانی کردن، آزار، ارعاب و تبعیض مبتنی بر عقاید مذهبی در ایران در طول زمان تهیه این گزارش ادامه داشته است.

در این گزارش، حوادثی که بین اول ژوئیه ۲۰۰۸ (۱۱ تیر ۱۳۸۷) تا ۳۰ ژوئن ۲۰۰۹ (۹ تیر ۱۳۸۸) اتفاق افتاده، بررسی شده است.

وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش خود آورده است که رسانه های تحت کنترل دولت ایران در این مدت بر شدت تبلیغات منفی خود علیه اقلیت های مذهبی، به ویژه بهائی ها افزوده اند.

در این گزارش همچنین به خبرهای مربوط به دستگیری های خودسرانه، بازداشت های طولانی، اخراج از دانشگاه و مصادره اموال بهائی ها اشاره شده است.

تردیدهای محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در مورد حادثه کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم (هولوکاست) و آنچه "تبلیغات تند ضد یهودی" توسط او خوانده شده، از جمله موارد دیگر مورد اشاره گزارش وزارت امور خارجه آمریکا است.

در این گزارش همچنین آمده است که دراویش با سرکوب فزاینده از طریق دستگیری و بازداشت خودسرانه، ضبط اموال و انتشار افترا در روزنامه ها و توسط روحانیون در مراسم مواجه بوده اند.

وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش خود با اشاره به اعمال سختگیرانه ممنوعیت تبلیغ مذهبی توسط گروه های مسیحی در ایران آورده است که دولت این کشور بعضی از کلیساها را بسته و عده ای از تغییر دین دادگان را بازداشت کرده است.

گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا در مورد آزادی های مذهبی در جهان، وضعیت این آزادی ها را در ۱۹۸ کشور و منطقه مورد بررسی قرار داده است.

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا هنگام معرفی این گزارش گفت: "امیدواریم انتشار این گزارش جنبش های آزادی مذهبی را در سراسر جهان تقویت و گفت و گو میان دولت ها و جوامع را بر سر چگونگی همزیستی جوامع مذهبی و محافظت از حق افراد برای ایمان داشتن، یا ایمان نداشتن ترویج کند".

آبان ۰۵، ۱۳۸۸

احضار آقای کاشانی توسط اداره اطلاعات

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور دوشنبه ۴ آبانماه 1388حسینعلی کاشانی بیدختی مأذون سلسله نعمت اللهی گنابادی در شهر اهواز،از سوی اداره اطلاعات بدون هیچگونه حکم قضایی و به صورت شفاهی احضار گردید .آقای نوروزی میزبان آقای کاشانی بامراجعه به دفتر وزارت اطلاعات این شهرستان خواستار دلایل احضار شده است .

در این گزارش آمده است ماموران امنیتی اصرار دارند که آقای کاشانی خود را به اداره اطلاعات معرفی نماید، که تا زمان مخابره خبر این امر صورت نگرفته است .

آبان ۰۴، ۱۳۸۸

نامه جمعی از دانش آموزان آموزشگاه خیریه پلمپ شده وحدت واولیای آنها خطاب به برخی مسئولین

باسلام؛

احتراما به استحضار می رساند در تاریخ18/7/1388آموزشگاه خیریه علمی وحدت در شهرستان کرج به دستور دادستان این شهرستان و با ابداع جرمی نوین تحت عنوان وابستگی (موسس آموزشگاه) به فرقه ضاله دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی پلمپ گردید.

در کالبد دستگاه قضایی و اداری کشور، گویا روحی سرگردان با اراده ای متمرکز، بر خلق بحران وایجاد تفرقه و حذف تمامی کسانی که در دایره خودیها! نمی گنجند،حلول نموده است. تمامیت خواهی وانحصارطلبی بدان حد رسیده است که شهروندان کشور را غربال و دستچین نموده و حق استفاده از آزادی و حقوق اجتماعی را برای بخش خاص و محدودی از جامعه قائل می شوند و مابقی همچون اسیر و برده یا بیگانه و دشمن ، محکوم به تازیانه قهر قوانین و اندیشه های سیاست زده این روح نفرین شده است.

پلمپ آموزشگاه خیریه علمی وحدت سندی بر صدق گفتار ماست. از مجریان و طراحان این پروژه باید پرسید :

مگر پیامبر اسلام ، شرط آزادی اسرای جنگی را آموختن دانش به مسلمین قرار نداد؟

آن کسانی که مانع از آزادی دراویش گنابادی از اسارت میشوند، آیا سنت رسول خدارا نادیده گرفته اند؟ یا مجازات دراویش و شهروندان ایرانی بیش از کافر حربی است!؟ آیا نباید به مسلمانی این جماعت افراطی که دراویش را ضاله می دانند، با دیده تردید نگریست؟

مگر حضرت رسول اکرم (ص) نفرمود : دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت؟ آنانکه مانع از ترقی علمی فرزندان پارسی نژاد می شوند، نباید در ایرانی بودن و غیرت ملی آنها شک نماییم؟

طرح موضوع ضاله بودن درویشی ، استفاده از ابهام واژه ها و به کلفت گیری شرع!! و به انقیاد کشاندن قانون برای اجرای اغراض سیاسی است ،چراکه:

اگر درویشی ضاله است! این چه ضاله ایست که پیروان مکتبش را دستور به امر خیر وخدمت به مردم می دهد؟ و راه محرومین مسلمان ایرانی را برای رسیدن به مدارج عالی ترقی هموار می کند؟

و در مقابل مخالفین دراویش ضاله! در روزگاری که فقر و بیچارگی گریبان قشر ضعیف جامعه راگرفته است باب خیر را بر مردم می بندند!!

تشخیص ضاله بودن و نبودن مکتب عرفان و تصوف در صلاحیت چه افرادی است؟ و این مجوز چگونه و توسط چه کسانی به آنها تفویض شده است؟

اگر صاحبان و پیروان معارف الهی ضاله اند پس مومن ومسلمان کیست؟

در کجای قانون اساسی و مصوبات مجلس شورای اسلامی دراویش گنابادی را ضاله دانسته و درویش بودن را جرم محسوب نموده است؟ واساساً ضاله بودن چه نوع جرم قانونی است؟ چرا به جای احیا ی حق ، ایجاد حق می کنید؟

ضاله بودن صوفیه را از کدام ادبیات و منابع دینی کشف واستخراج نموده اند که کاشفان سیاست زده آن ، این جرات را به خود می دهند که به مراکز قضایی و ساختار اداری کشور امر و نهی نمایند و چه قدرتی در پشت آن پنهان است که حتی زحمت برگزاری محکمه ، دفاع و استنطاق را به خود نمی دهند و تنها با صدوریک بخشنامه محرمانه آن هم در درون یک نهاد امنیتی ، آموزشگاه خیریه ای را پلمپ می کنند؟

آیا همین ضاله ها! نبودند که تشیع را در ایران رسمیت دادند! وامروز برسرسفره تلاش دیروز آنان نشسته اند ، نمک را خورده و نمکدان می شکنند؟

از نگاه و نگرش کدام اسلام و کدام تشیع، دراویش گنابادی گمراه و ضاله اند؟ سابقه تاریخی مروجان این اسلام وتشیع ودستآوردهای آن برای ایران و اسلام چه بوده است؟ و این شیوه مسلمانی ، اسلام و کشور ایران را به کجا رهنمون می کند؟

با عنایت به آنچه گفته شد و آنچه ناگفتنی است نتیجه برخوردها ی غیر قانونی و ایراد تهمت"ضاله" به دراویش و خوراندن آن به عوام و ساختار اداری کشور، مطمئناً روحانیت تشیع را متهم به تنگ نظری کرده و اسلامی بودن نظام و ایرانی بودن عاملان این وقایع را زیر سئوال میبرد .

زجر و تبعیض و ناعدالتیها آه و ناله دراویش و مردم را به آسمان خواهد برد :

گر ضعيفي در زمين خواهد امان غلغــــل افتد در سپاه آسمان

و تر و خشک را به زحمت خواهد انداخت :

آه دل درویش به سوهان ماند گر خود نبرد برنده را تیز کند

و کاش پیش ازنزول بلا، دلسوزان مملکت سدی بنا می نمودند از عطوفت انسانی ، وحت ملی ، اتحاد اسلامی ،عدالت اجتماعی ،اجرای قوانین و تبعیت از قانون اساسی و حفظ حقوق شهروندی و احترام به شرافت انسانها تا غضب الهی را به عنایت و لطف او مبدل نمایند . انشاءالله

آبان ۰۲، ۱۳۸۸

تکذیبیۀ یک خبرانتشار یافته توسط دستگاههای شایعه پراکن نظام

دستگاه های زنجیره ای شایعه پراکنی ”جمهوری اسلامی” دریک حرکت اهریمنی هدفمند، در سایتهای مختلف خبری مانند تابناک، فارس، عصرایران، … به انتشار خبر مطلقاً کذبی به نقل از “پرچم –نیوز” مبادرت ورزیده اند. این خبر دروغ برای پراکنده کردن این شایعه نادرست است که گویا حال جسمانی قطب سلسله جلیله نعمت اللهی گنابادی رو به وخامت گذاشته، و اختلافات برسر جانشینی ایشان به راه افتاده است
از آنجا که دروغ جزء ذاتیِ دستگاه حکومتی محمود احمدی نژاد و در آئین آنها یکی از واجبات است، سالهاست که مردم ایران و جهان ، دیگر وقعی به اکاذیبی از این قماش نمیگذارند
با این همه ارادتمندان و دوستداران جناب آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ، و عموم پیروان سلسله رضویه نعمت اللهیه گنابادیه در ایران و سراسر جهان نظر کلیه مجامع جهانی و مدافعان حقوق بشر را به این نکته جلب میکنند که این قبیل شایعه پراکنی ها در عین حال میتواند مقدمه چینیهایی برای اجرای طرحهای شیطانی و خیالات فاسد توطئه گرانی باشد که در طول سالهای دولت احمدی نژاد وقبل از آن همیشه پیروان طریقت نعمت اللهی گنابادی و صوفیه واقعی را در زیر سختترین فشارها قرار داده و خانه ها و عبادتخانه های آنها را تخریب کرده و پیروان آنها را به زندان
انداخته یا شربت شهادت نوشانده اند

دکتر سید مصطفی آزمایش
پاریس – دوم آبان ماه هشتادوهشت شمسی
________________________________

دستگاه دروغ پراکنی

وخامت حال قطب دراویش و آغاز اختلافات درون فرقه ای

شنيده شده حال نورعلي تابنده قطب دراويش گنابادي ساکن تهران رو به وخامت گذاشته لذا گمانه زني ها در خصوص تعيين جانشين احتمالي وي همراه با اختلافات درون فرقه ای آغاز شده است
به گزارش پرچم ، نورعلی تابنده ملقب به مجذوبعلیشاه سی و نهمین قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی است که از سال 1375 و پس از فوت محبوبعلیشاه با لقب مجذوبعلیشاه به عنوان قطب فرقه دراویش گنابادی منصوب شده است
وی از که از نزدیکان جبهه ملی و هم فکران دکتر مصدق به شمار می رود ارتباط نزدیکی از طریق خانواده اش با اسدلله علم و هویدا داشت که همین ارتباط نزدیک به گسترده شدن چتر حمایتی رژیم پهلوی بر سر این فرقه انجامیده بود
در حال حاضر و با توجه به وخامت اوضاع جسمی نورعلی تابنده 3 نفر از سران و دراويش معروف تصوف در بين هواداران اين فرقه مطرح بوده و احتمال معرفي يک نفر ازآنها پس از فوت تابنده بعنوان قطب فرقه متصور است
بنا بر این گزارش نام این سه تن به این شرح است: 1- آقاي مرداني ساکن کرج 2 – آقاي شريعت ساکن قم 3- پسر بزرگ قطب فعلي تصوف که در حال حاضر ساکن کشور کانادا مي باشد
گفتنی است که مقام قطبيت در بين سران اين فرقه و بخصوص در خانواده تابنده بصورت موروثي درآمده و از پدر به فرزند منتقل مي شود لذا احتمال معرفي فرزند قطب فعلي تصوف بعنوان جانشين وي نسبت به سايران بيشتر مي باشد
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=88214
http://www.armandaily.com/News-22279.html
http://www.news.niksalehi.com/view/015517.php

http://www.sarkhat.com/fa/group/ZG2kZUF6c1hvikXoJLObOgWrJqctLsNl/
http://www.ghatreh.com/news/4114301.html
http://bia2khabar.co.cc/1388/08/02/%D9%88%D8%AE%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8...
http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=12030
ستون پچ پچ
http://www.tabnak.com/nbody.php?id=12742
http://www.armandaily.com/NewsAgencies-50.html
http://www.hamseda.ir/
http://www.eterazonline.com/2008/07/most-wanted-man-in-iran-abdolmali...
بیت نت
www.news.niksalehi.com/view/015535.php
عصر ایران
asriran.ir/fa/pages/?cid=78708
اخبار فارسی
www.farsi-news.com
جمهوریت
jomhooriyat.wordpress.com
رویای زیبا
rahah.mihanblog.com/post/309
نیک صالحی
www.niksalehi.com
ایران جت
www.iran-jet.com

روزنامه ابتکار
www.ebtekarnews.com/…/Article.aspx?AID
خبری تحلیلی
ksh90.blogfa.com/

تازه ترین اخبار
rssnews.ir/LastNews.html
تابناک
www.tabnak.com/
پی سی تول
www.pctools.ir/index.php?option
آرمان دیلی
www.armandaily.com/NewsAgencies-50.html
اعتراض آنلاین
www.eterazonline.com/…/most-wanted-man-in-iran-abdolmalik-rigi.html
عصر ایران
www.asriran.com/fa/pages/?cid=88214
پرچم ایران
parchameiran.com/vdcd.j0f2yt0noa26y.html
سرسخت
www.sarkhat.com/…/ZG2kZUF6c1hvikXoJLObOgWrJqctLsNl/
قطره
www.ghatreh.com/news/4114301.html
بیاتو خبر
bia2khabar.co.cc/.
خراسان در تصویر
khorasandartasvir.blogspot.com
پرچم
parcham.ir/
خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8808020373

ایران پشت دروازه سه کشور جهنمی برای آزادی مطبوعات

سازمان گزارشگران بدون مرز هشتمین رده‌بندی جهاني آزادی مطبوعات را منتشر کرد

بر این اساس ایران در رده چهارم از انتهای جدول آزادی مطبوعات قرار گرفت سه کشور جهنمی عبارتند ازترکمنستان، کره شمالی و اریتره.

ژان فرانسوا ژولیارد دبیر اول گزارشگران بدون مرز نیز در این باره اعلام کرد:

در همه جای جهان باید با همان قدرت و انتظاری یکسان از آزادی مطبوعات دفاع کرد نگران کننده است که هر سال شاهد سقوط جایگاه دمکراسی های غربی و کشورهای چون فرانسه، ایتالیا و یا اسلواکی در رده بندی باشیم. عملیات نظامی سرب مذاب اسرائیل در نوار غزه تاثیرات مخربی بر مطبوعات اسرائیل داشت.این کشور چهل و هشت رده از دست داد و به رده ٩٣ سقوط کرد.

این کشور در خارج از مرزهای سرزمینی اسرائیل در رده ١٥٠ قرار گرفته است. بیش از بیست خبرنگار که به پوشش خبری در نوار غزه اشتغال داشتند بدست نیروهای نظامی اسرائیلی زخمی شدند که سه تن از آنها جان باختند.

در سال ٢٠٠٩ وضعیت آزادی مطبوعات در ایران به شکل جدی روز به وخامت گذاشت. مرگ وبلاگ نویس جوانامیدرضا میر صیافی در زندان اوین سپس بازداشت جمعی روزنامه نگاران در پی سرکوب اعتراضات گسترده به تقلب و تخلف در انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد از جمله علل این وخامت است.

امسال روزنامه نگاران ایران بیشتر از هر وفت دیگری از ایران احمدی نژاد آزار دیدند. انتخاب مجدد و مورد اعتراض محمود احمدی نژاد کشور را در بحرانی عمیق فرو برد و بدبینی مفرط مقامات حکومتی علیه روزنامه نگاران و وب نگاران شدت یافت. با استقرار نیروهای امنیتی در چاپخانه‌ها و تحریره‌های روزنامه‌ها، سانسور ور پیش از انتشار مطالب اعمال شد. این تصویر کلی از وضعیت آزادی مطبوعات در جمهوری اسلامی در سال جاری است.

ایران پیش از این نیز در رده های انتهایی جدول رده بندی قرار داشت (سال گذشته در رده ١٦٦ در میان ١٧٣ کشور) امسال ایران به دروازه سه کشور جهمنی برای آزادی مطبوعات ترکمنستان کره شمالی و اریتره که سال هاست آخرین رده جدول را به خود اختصاص داده اند،رسیده است.

عکسهای کروبی در نمایشگاه مطبوعات





گزارش كروبی از حضور خود در نمایشگاه مطبوعات

مـهـدی كـروبـی روز گـذشـته برای دقایقی در نمایشگاه مـطـبـوعات حاضر شد. پـس از حـضـور كـروبـی در نـمـایـشـگـاه، سایت‌های مختلف خـبری، گزارش‌های متفاوت و متناقضی از نحوه برخورد حامیان و مخـالفـان كروبی مخابره كردند.

به گزارش آفتاب‌یزد، یكی از فعـالان سیـاسـی كـه بعدازظهر دیروز موضوع را از زبان مهدی كروبی شنیده بود حوادث دیروز را به نقل از مهدی كروبی به شرح زیر نقل كرد: روز جمعه به نمایشگاه مطبوعات رفتم. در بدو ورود، گروه‌های زیادی از مردم با برخورد محبت‌آمیز خود مـرا مورد استقبال قرار دادند. سپس به محل تشریفات نمایشگاه رفتم و پس از آن برای آغاز بازدید توسط برخی افراد حاضر بـه طـرف غرفه‌ها هدایت شدم. در این مسیر عده زیادی از جمعیت، با محبت فراوان مرا همراهی می‌كردند كه من بارها از ایـشـان خـواهـش كردم هیچ گونه شعاری ندهند. در این میان جمعیتی كه تعداد آنها از ده نفر تجاوز نمی‌كرد شروع به دادن شعار مرگ بر منافق كردند كه پس از اصرار آنها بر تـكـرار ایـن شـعـار، جمعیـت كثیـری كـه مـرا همـراهـی مـی‌كـردنـد در مـقـابـل، شـعارهایی از جمله <مـرگ بـر دیـكـتـاتـور> سـر دادنـد و همه شـاهد بودند تعداد كسانی كه شعارهایی علیـه من می‌دادند نسبت به طرفداران اینجانب، به هیچ وجه قابل توجه نبودند.

ضمن آنكه هر لحظه بر جمعیت حاضر در اطـراف مــن كــه قــریــب بـه اتـفاق آنها شـعـارهـای حــمـایـتـی مـی‌دادند افزوده می‌شد. نكته جـالـب تـوجـه حـركـات آرام ایـن افراد و خودداری آنها از هر گونه حركت در هنگام عـبــور از بــرابـر بـرخـی خـبـرگـزاری‌هـاو رســانــه‌هــای مـخــالــف اصلاحـات بـود. به هر حال ‌بــا افــزایـش شعـارهـا، برای جلوگیری از تـشـنــج و درگـیــری در نـمــایشگـاه كـه مـی‌تـوانـسـت مـوجـب سـوء اسـتـفاده و خشونت عده‌ای علیه مردم شود، صلاح را بر ترك نمایشگاه دیدم كه متولیان امر وقتی از نیت من مطلع شدند مسیر خاصی را برای بیرون رفتن من در نظر گرفتند كه امكان همراهی مردم وجود نداشت. پس از چند دقیقه و در حالی كه اطراف من خالی شده بود تعدادی از افراد كه حضور آنها كاملا برنامه‌ریزی شده بود و مطابق معمـول بـرای اقـدامات خود هیچگونه نگرانی ندارند به صورت ناگهانی در اطراف من قرار گرفتند و همان شعارها و اقداماتی را آغــاز كــردنــد كــه رویــه هـمـیـشـگــی آنهاست.تعدادی از آنها هم شروع به پرتاب اشیای مختلف از جمله بروشورهای نمـایشگـاه كـردند.

فرزند كروبی هم كه همراه او در نمایشگاه حضور داشت با اشاره بـه مـجروح شدن صورت پدرش گفت:از طبقه بالا تعدادی بروشور نمایشگاه را به صـورت دستـه‌ای بـه طـرف پـدرم پرتاب كردند كه پس از اصابت به سر كروبی، منجـر بـه افتـادن عمـامـه و مجـروحیت صورت او شد. یك فعال سیاسی كه شرح ماوقع را به نقل از كروبی برای آفتاب یزد نقل كرد – و اظـهـارات او تـوسـط خـبـرنـگاران و مدیران آفتاب یزد كه در محل نمایشگاه حاضر بودند تایید شد – حضور طرفداران كروبی – علی‌رغم سرزده بودن بازدید او از نـمایشگاه– را بسیار چشمگیر دانست و به نقل از كروبی، از ابراز محبت‌های بی‌شائبه مـردم تـشـكـر كرد.

وی همچنین اظهار داشت: اقدامات سازمان یافته علیه كروبی كاملا بی‌ارزش بوده است و به هیچ وجه موجب نگرانی كروبی نشده و او از حضور خود ‌ ‌در نمایشگاه ابراز رضایت كرد؛ اگر چه از اینكه رفتار غیراخلاقی عده‌ای خاص، مانع دیدار او از غرفه‌های مختلف شده اسـت اظـهار ناخرسندی نمود. از سوی دیگر علی‌رغم اعتراض بسیاری از حاضران در نــمــایـشـگــاه بــه رفتـار عـده‌ای خـاص، تعدادی از خبرگزاری‌های حامی دولت تــنــهـــا بــه انـعـكــاس مــاجــرا بــراســاس علاقه‌مندی‌های خود پرداختند. یك سایت بـسـیار نزدیك به دولت كه نمی‌توانست شعارهای اولیه حامیان كروبی – علی‌رغم عدم اطلاع قبلی از حضور وی – را انكار كند در همین مورد نوشت:مهدی كروبی عصر جمعه در حالی كه با شعارهای "درود بر كروبی" عده‌ای از همراهانش به ‌نمایشگاه مطبوعات وارد شده بود، با شعار "مرگ بر منافق" عده دیگری از بـازدیـدكننـدگـان بـه بیـرون از ‌نمایشگاه هدایت شد.‌مهدی كروبی ساعت 15 با جمعی از اطـرافیـانـش وارد نمایشگاه مطبوعات در شبستان ‌مصلی تهران شد و شعارهای "درود بر كروبی"، "كروبی زنده باد موسوی پاینده باد"، "یــا حـسـیــن میـرحسیـن" ‌از سـوی بـرخـی هوادارانش همراهی شد.‌

با این حال، وی هنوز یك‌سوم از مسیر نمایشگاه را بیشتر طی نكرده بـود كـه بـا رسـیـدن بـه بـخـش روزنـامه‌ها و ‌خبرگزاری‌ها، با شعار "مرگ بر منافق" عده زیاد دیـگـری از بـازدیدكنندگان نمایشگاه مواجه شد.‌در همین مورد ایسنا نیز نوشت : بازدید مهدی كروبی دبیر كل حزب اعتماد ملی از نمایشگاه مطبوعات، دقایقی موجب متشنج شدن فضای نمایشگاه شد. ‌ ‌مهدی كروبی بـه مـنـظـور بـازدیـد از نمایشگاه بین‌المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها وارد نمایشگاه شد كه بعد از حضور وی، تعدادی از هواداران به سر دادن شــعــار پــرداخــتـند. ‌كروبی به دلیل ازدحام جـمـعـیـت تـنها توانست بخش كوچكی از نمایشگاه و راهروی اصلی را طی كند. ‌ ‌در این هــنــگــام تــعــدادی از مــخالفان كروبی نیز به سـردادن شعار پرداختند. سپس كروبی به دلیل ازدحام جمعیت به قسمتی از شبستان هدایت شد تا از ازدحام مردم كاسته شود اما همچنان طرفداران و مخالفان وی با سر دادن شعار فضای مصلی را پر كرده بودند. ‌‌این تجمع بـاعـث وارد آمـدن خسـاراتـی بـه چند غرفه در قسمت شمالی سالن نیز شد. ‌ ‌پس از آن، محـافـظـان كـروبـی وی را بـه همراه نیروی حفاظت نمایشگاه به طبقه‌ فوقانی شبستان راهنمایی كردند و او از همان طبقه به بیرون از نمایشگاه رفت، اما خروج كروبی از نمایشگاه آرام شدن فضا را به همراه نداشت؛ زیرا پس از آن همچنان عده‌ای در طبقه‌ فوقانی شبستان شعارهایی در حمایت از میرحسین موسوی و كــروبــی ســر مـی‌دادنـد. سپـس ایـن افـراد بـا سـر دادن شعار به طبقه اصلی شبستان حركت كـردنـد كـه در این هنگام، با افرادی كه در مخالفت با كروبی و میرحسین موسوی شـعـار <مرگ بر منافق> سر می‌دادند روبه‌رو شدند و این رویارویی برای لحظاتی به تشنج كشیده شــد. وضـعـیــت عـمــومـی نمـایشگـاه پـس از متفرق شدن تجمع‌كنندگان به حالت عادی بازگشت.

مهر ۳۰، ۱۳۸۸

نامه عمادالدین باقی به ریاست قوه قضاییه


باسمه تعالی
جناب آيت الله آملی لاريجانی رياست محترم قوه قضاييه
با سلام و تحيت
احتراما به استحضار می رساند که اعدام مرحوم بهنود شجاعی که در نوجوانی در نزاعی بطور ناخواسته و بدون قصد و بر اثر تحريک توسط دشنام مقتول به مادرش (که به تازگی از دنيا رفته بود) مرتکب قتل نوجوان ديگری شده بود وجدان عمومی افراد آگاه را به شدت جريحه دار کرد. اکنون چند روزی است شايعه اعدام قريب الوقوع سه نوجوان ديگر به نام های صفرانگوتی، امير امراللهی و محمدرضا حدادی موج تازه ای از نگرانی ها را برانگيخته است که درايت و توجه مسئولان قضايی را در متوقف ساختن آن می طلبد. هرچند اين شبهه پديد آمده است که چون برخی مسئولان گمان می‌کنند پذيرفتن منع اعدام های زير۱۸سال نوعی پيروزی برای منتقدان اين احکام است از قبول آن امتناع می‌کنند و اين ذهنيت جان انسان هايی را به مخاطره افکنده است اما غرض اين نوشتار بيان چند نکته علمی با يک مجتهد سکاندار قضا است.
نخست اينکه عدالت کيفری در اين قبيل مجازات ها لحاظ نمی شود. عدالت کيفری از مباحث نوين ومهم علم حقوق است که در دوره رياست سابق قوه قضاييه بحث آن مطرح شده بود. موضوع تناسب جرم و مجازات از مصاديق عدالت کيفری است و اين پرسش به وجود می آيد که وقتی قاتلانی چون غلامرضا خوشرويی کوران (موسوم به خفاش شب) و بيجه با عمد و برنامه قبلی افراد زيادی را شکار و به طرز فجيعی به قتل می‌رسانند و نوجوانی چون بهنود شجاعی که مرتکب يک قتل ناخواسته در سن نوجوانی شده بود به يک اندازه مجازات می‌شوند در ذهن عموم چنين سئوالی بوجود می‌آيد که آيا عدالت رعايت شده است؟
دو ديگر اينکه دولت ايران درشهريور۱۳۷۰ پيمان نامه حقوق کودک را امضا کرد و در اسفند ۱۳۷۲ مجلس شورای اسلامی با يک شرط کلی و مبهم آن را تصويب کرده است. جنابعالی به عنوان يک فقيه استحضار داريد که وفای به عهد و پيمان در اسلام واجب است و و پيامبر اسلام به پيمان با مشرکان هم شديدا پايبند بود. نقض اين ميثاق در حقيقت نقض همان مصلحتی است که بخاطر آن ميثاق را امضا کرده‌اند.
سوم اينکه اعدام افرادی که در نوجوانی مرتکب قتل شده‌اند در سال های اخير به اين شيوه صورت می‌گيرد که به دليل تعهدات بين المللی ايران و امضای ميثاق هايی که در حکم قانون داخلی هستند نوجوانان محکوم را چند سال در زندان نگه می‌دارند و در سن ۲۰ تا ۲۲ سالگی اعدام می کنند تا متهم به اعدام نوجوانان نشوند. با اين کار اولا فرد محکوم را چندسال در هراس از اعدام نگه داشته و گويی روزی يکبار اعدام کرده اند که خود نوعی ايذاء و مجازاتی سخت تر ازاجرای حکم يا خارج از آن و مصداق ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی است.
چهارم اينکه اين روش در بادی امر نوعی کار شرعی و حقوقی به نظر می آيد اما با لختی تامل آشکارا عملی بر خلاف شرع و حقوق(يا نوعی کلاه شرعی و حقوقی) است زيرا ملاک عادلانه بودن مجازات ملاحظه سن و زمان وقوع جرم و عدم مجازاتی افزون بر آن است.
پنجم اينکه اگر اعدام فرد بالغ در سن زير ۱۸ سال عملی نادرست است به نحوی که او را نگه می دارند تا به سن بالای ۱۸ برسد با اينکه نوجوانی نابالغ را که در سن ۹سالگی مرتکب قتل شده نگه دارند تا به سن۱۸ برسد سپس اعدام کنند به حسب ظاهر هيچ تفاوتی ندارد و اگر تفاوت در وجود بلوغ در مورد اول و عدم بلوغ در مورد دوم است بايد روشن شود که بلوغ به چه معناست. آيا بلوغ در باب امور جنسی و اقتصادی و جرائم و امور جزائی و مانند آن يکی است يا در هر باب متناسب با آن معنايی خاص دارد.به هرحال نگهداری بالغ و غيربالغ تا سن بالای ۱۸ از منطق واحدی تبعيت می کنند.اين روش تنقيص شارع محسوب می‌شود و اگر اين عمل درست بود شارع به جای رفع مسئوليت کيفری از نوجوان نابالغ چنين حکم می‌کرد که فرد نابالغی را که مرتکب قتل شده است در حبس نگاه داريد تا به سن بلوغ برسد سپس قصاص کنيد.لذا اين که نوجوان بزهکاری را که در سن زير ۱۸ مرتکب قتل شده در حبس نگهدارند تا به سن بالاتر ی برسد سپس حکم اعدام او اجرا شود محل شبهه و ايراد است.
ششم اينکه طبق قاعده درء مستند به روايات از جمله روايت نبوی مشهور ( ادرأوا الحدود بالشبهات) بويژه در امور مهمه ای چون جان و آبروی انسان و تعميم آن به موارد قصاص بايد با کمترين بهانه ای در اجرای حد توقف کرد. بنابراين اگر مصلحت جامعه ايجاب کند که ارتکاب قتل پس از بلوغ و زير ۱۸ سال (هرچند به حکم ثانوی مطابق با قانون حقوق بين المللی اعدام زير ۱۸ سال ممنوع باشد) ممنوع شود در اين صورت اجرای حکم اعدام از مصاديق شبهه است و به عبارتی ديگر در زمانی که اجرای چنين حکمی موجب وهن برای جامعه مسلمانان و اسلام باشد مورد از موارد شبهه در حکم است و بايد احتياط شودو همين که مرتکب جرم را در سن زير ۱۸ سال اعدام نمی‌کنند تا چنانکه در موارد مشاهده شده به سن ۱۹ تا۲۲ سالگی برسد خود دليل کافی بر شبهه است.
و اما نکته هفتم اين است که يکی از مشکلات بزرک نظام حقوقی ايران در زمينه اعدام وجود قوانينی است که در اصل به جای دنباله روی شهروندان و قضات از قانون بالعکس قانون را دنباله رو آنان می‌سازد. در نظام حقوقی ايران حکم قاتل يا مرگ است يا آزادی . در نظام حقوقی ايران قاتل بايد قصاص شود مگر آنکه اوليای دم گذشت کنند . در اينصورت مجرم با پرداخت خونبها يا بدون آن آزاد می شود. البته از جنبه عمومی جرم معمولا بين ۳تا۵ سال حکم زندان صادر می شود که می‌تواند مشمول عفو حکومتی هم قرار گيرد. اين حکم مرگ يا آزادی برای قاتل از اين روست که در قانون هيچ مجازات ديگری پيش بينی نشده است مثلا اينکه اوليای دم اگر تمايل به قصاص نداشته باشند و و بخواهند با توافق با قاتل درخواست تبديل مجازات را به حبس بنمايند با وجود اينکه ظاهرا هيچ منع شرعی ندارد اما قانونی برای آن وضع نشده است زيرا گفته می‌شود شرع چنين مجازاتی را مقرر نکرده است واوليای دم را ميان «قصاص» يا «عفو» يا «ديه» مخيرساخته است. اين در حالی است که اگر طبق منطق خود حکومت؛ قصاص حق اوليای دم باشد(که در جای ديگری پيرامون اينکه حق جامعه است يا حق اوليای دم يا حق حکومت به تفصيل سخن گفته ام) بنابراين اوليای به استناد اين حق و توافق با قاتل مجاز به تبديل مجازات نيزهستند. بدون اينکه پرسش زير را متهم به قياس کنيم چگونه است که اوليای دم حق بر جان دارند اما حق بر حبس که تخفيف مجازات ومطلوب شارع است ندارند حال آنکه از باب مصالحه مانعی ندارد و بلکه مطلوب تر است که از باب شئون حکومتی دانسته و اين حق را برای اوليای دم در قانون منظور کنيم.
وجود چنان قانونی سبب شده است که برخی اوليای دم که تمايل به کشتن مجرم ندارند به دليل اينکه اگر رضايت به عدم قصاص دهند مجرم پس از مدت کوتاهی آزاد می‌شود و عواطف بازماندگان مقتول را جريحه دار می سازد مجبور می شوند قصاص کنند زيرا مجبور شدهاند ميان قصاص و آزادی انتخاب کنند در حالی که اگرمجازات منحصر به قصاص نبود وامکان مجازات زندان طولانی را داشتند از قصاص سرباز می زدند و حکم قرآنی عفو را ترجيح می دادند و به نطر می آيد عفو به معنی گذشت ازقصاص است نه الزاما گذشت از مجازات (که اوليا البته می توانند از هر نوع مجازاتی هم گذشت کنند) زيرا علاوه بر گذشت از قصاص يا عفو گزينه ديه نيز مطرح شده که نوعی جريمه مالی است و اکنون در نظام حقوقی ايران در احکام تعزيری جريمه بدل از حبس معمول است که به تشخيص قاضی حبس بدل از جريمه هم می تواند انجام شود. بگذريم که ديه نيز داستان ديگری يافته است و گاهی اوليای دم چندين برابر ديه مقرر در قاون برای يک انسان را طلب می‌کنند که يا عفو را تعليق به محال می‌برد يا خانواده محکوم را برای نجات زندگیاش به نابودی اقتصادی می‌کشاند. در اينجا لازم به تاکيد است که بزهکاران زير۱۸سال طبق تعهد ايران در پيمان نامه حقوق کودک و ادله ای که به تفصيل در کتاب پيوست آمده است اصولا از شمول مجازات های سنگين خارج می‌شوند.
بدون شک اوليای دم اولی در حق قصاص هستند اما نه صاحب مطلق حق زيرا اجرای اين حق بايد مزاحم با مصلحت برتر و عمومی نباشد. برای تحقق يک حق بايد هم مقتضی موجود و هم مانع مفقود باشد. بالاخره ترجيح احدی از مصلحتين که اهم است در هنگام تزاحم ضروری است و حکومت بايد در اين ميان با وضع قانون راه را برای امکان ترجيح اهم باز بگذارد.
قوانين کنونی سبب شده است که مصالح عمومی تمام کشور و نظام قضايی تابع احساسات يک يا چند نفر به عنوان اوليای دم گردد. دهها مثال می توان در اين مورد ذکر کرد . يکی از مثال های درخور توجه؛ اعدام بهنود شجاعی است. او در سن۱۷ سالگی دراثر يک نزاع ناخواسته مرتکب قتل نوجوان همسن خود گرديد و سرانجام در سن ۲۱ سالگی اعدام شد. در مدت حبس او ۵بار پای چوبه دار رفت اما به دليل اعتراضات گسترده و به دستور رئيس قوه قضاييه اجرای حکم متوقف گرديد تا فرصتی به خانواده بهنود شجاعی داده شود که بتوانند رضايت اوليای دم را جلب کنند اما هر بار با سرسختی بازماندگان مقتول برای انتقام اين فرصت و تلا شها ناکام می‌ماند. سرانجام اوليای دم با اغوا کردن مخالفان اعدام بهنود؛ او را دار زدند. آنها برا ی اينکه از دست خيل مراجعان خواستار عفو آسوده شوند ادعا کردند رضايت می دهند و بعد آن را تغيير داده و مدعی خونبها شدند و پس از مبلغ سنگين درخواستی دوباره ادعای قصاص کردند.چند بار هم بهنود با نوشتن نامه ای به آنان گفت هنوز نمی تواند باور کند فرزند بيگناه آنان را کشته و چنين قصدی نداشته است وملتمسانه از آنان خواستار عفو شد و قول داد مانند فرزندشان تا پايان عمر خدمتگزارشان باشد. در واقع اگر بهنود در يک نزاع و به صورت ناخواسته مرتکب قتل شد اوليای دم به صورت آگاهانه و قصدمند و برنامه ريزی شده چارپايه دار را از زير پای بهنود کشيدند. اگر فرزند آنها در يک نزاع ناگهانی کشته شد اما بهنود بيش از۴ سال لحظات دردناک انتظار اعدام را تحمل کرد سپس اعدام شد و اگر بنابرجزاء سيئه سيئة مثلها باشد تفاوت اين دو نوع مرگ را چه کسی جبران می‌کند؟
در واقع رئيس قوه قضاييه نيزبا توقف چند باره حکم نشان داده بود که تمايلی به انجام شدن قصاص ندارند اما چون قانون راه ديگری را باز نگذاشته بود می خواستند از طريق جلب رضايت اولياء مانع اجرای قصاص شوند. اعدام بهنود بازتاب گسترده داخلی و جهانی عليه ايران داشت. پرسش اينجاست که چرا هنگامی که يک حکم اعدام به زيان کشور و نظام سياسی و قوه قضاييه و حيثيت يک ملت تمام می شود و چه بسا موجب وهن برای دين و مذهب گردد بايد تمام آنها بازيچه احساسات اوليای دم شوند. مصلحت جامعه بر خواست فرد مقدم است و نمی توان مصلحت يک ملت و نظام را قربانی خواسته افرادی کرد که حس انتقام و حق مجازات مجرم را به نحو ديگری هم می‌توانند ارضا کنند و اين راه عبارت است از خلع يد ازاوليای دم و وضع مجازات جايگزين حبس برای اعدام.در واقع بايد حق اوليای دم مقيد به شروطی شود که اجازه ندهد اين حق مطلق شده و با مصالح عمومی در تعارض قرار گيرد. اگر روحانيت مانند دوران گذشته تجربه حکومت نداشت واعمال حق حکومت و حق جامعه ميسر نبود می توانستيد به نحو انتزاعی اين حق را به طورمطلق متعلق به اوليای دم بدانيد. در حالی که از ديدگاه فقه حکومتی بايد مصلحت نظام و يا جامعه را مقدم قرار داد. در فقه اهل سنت و نيز در فقه شيعه عليرغم نص صريح قرآن(اسرا/۳۳) در خصوص حق اوليای دم (فقد جعلنا لوليه سلطانا) اما مشهور فقها اذن حاکم را نيز در استيفای حق و اجرای حکم به جهت حفظ نظم عمومی و عدم اختلال آن که مصلحتی برتر است شرط دانسته‌اند و اين شاهدی بر اين است که حق اوليای دم مطلق نيست و مصلحت عمومی نيز بايد محط نظر باشد. علاوه بر سنت و ادله ديگر فقها در همان آيه از لاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق و نيزعدم اسراف در قتل سخن رفته و در آيات ديگری ازعدم تعدی و ظلم نسبت به مجرم سخن گفته شده است لذا طبق دليل فوق و نيز قاعده عقلائيه ضرورت نظم عمومی و جلوگيری از هرج و مرج در مجازات و ممانعت از روش خودسرانه بايد اين کنترل ها توسط مرجع ثالثی صورت می‌گرفت که مانند بازماندگان اسير عواطف خويش و حس انتقام جويی و در معرض تعدی نيستند.
با لسان حقوق بشری مورد اعتقاد خود احتجاج نمی‌کنم که ممکن است نسبت به آن قدری تحفظ داشته باشيد بلکه با منطق و معيارهای مشترک ومقبول جمهوری اسلامی نيز اين اعدام ها قابل توجيه نيستند. از ديدگاه فقه حکومتی که بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران يکی از شارحان عمده آن بود حاکم برای مصلحت جامعه می تواند فريضه حج را که از فرايض مهم الهی است تعطيل کند و ايشان با تاکيد بر چارچوب مصلحت کشور وجامعه اظهار می دارد که «حکومت مقدم بر تمام احکام فرعيه حتی نماز و روزه و حج است»(نامه معروف۱۱/۱۰/۱۳۶۶).( مرجع تشخيص مصلحت عامه که خرد جمعی است و نحوه تحقق خرد جمعی خود بحث مهمی است که در اين مجال نمی‌گنجد). از نظر فقهی نيز در صورتی که اجرای حکم شرع مستلزم مفسده ای باشد متوقف می شود اما متاسفانه کرارا از سوی مسئولان قضايی در واکنش به اعتراضات مطروحه گفته شده است که چون قصاص حق اوليای دم است قوه قضاييه در اين زمينه مسلوب الاختيار بوده و عليرغم ميل خود نظاره گر اجرای حکم است.اين عذر بر مبنای آنچه مذکور افتاد موجه به نظر نمی‌آيد.چنانکه گفته شد حق اوليای دم رافع اختيارات و مسئوليت های حکومت نيست. شايسته نيست حکومت ؛ قانون و مصالح عمومی را دنباله رو سازد زيرا در خصوص محکومان به ويژه محکومانی که در سن زير ۱۸سال مرتکب جنايت شده‌اند حکومت می‌تواند بر اساس حکومت قاعده لاضرر و همچنين براساس تعهدات خود در ميثاق های امضا شده از همان ابتدا مانع صدور حکم قصاص شود که اوليای دم نتوانند اينگونه به حيثيت جامعه اسلامی و مصلحت عمومی ضرر و آسيب برسانند. از آنجا که کتاب حق حيات۲ از همين قلم بحث گسترده ای درباره دلايل حقوقی و فقهی منع اعدام زير ۱۸سال داشته حاجتی به پرداختن بيشتر به اين بحث در اينجا نيست و نسخه ای از آن را به پيوست تقديم می‌دارم.
با آروزی توفيق در عدالت

عمادالدين باقی

چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۸

مهر ۲۹، ۱۳۸۸

درخواست گسترش دانشگاههای اختصاصی دخترانه

آيت الله لطف الله صافی گلپايگانی، از مراجع تقليد میگوید برای ارتقای سطح علمی و افزايش دانش دختران، به دانشگاهها و دانشکده های اختصاصی دخترانه نیاز است. وی روز دوشنبه در ديدار رييس و جمعی از اساتيد یک دانشگاه دخترانه دولتی، خواهان گسترش دانشگاههای اختصاصی دخترانه شد تا دانشگاهها از فضای مختلط و بتوصیف وی، نگران کننده خارج شوند.اين مرجع تقليد، اختلاط دختران و پسران در دانشگاههای کشور را آسيب بزرگی برای جامعه و بوجود آورنده معايب و مفاسد مختلفی در دانشگاه‌ دانست.آيت الله صافی گلپايگانی همچنین خواهان آموزش رشته‌هايی در دانشگاهها برای دختران شد که بگفته وی کاملا با روحيه زنانه سازگار باشد و برای مثال از رشته‌هايی در زمينه پزشکی، خانه‌داری، همسرداری و تربيت فرزندان نام برد.

مهر ۲۴، ۱۳۸۸

واکنش کروبی به سخنان اژه ای

در واکنش به تهدید مهدی کروبی به محاکمه در دادگاه او که در جمع گروهی از طلاب در مسجد امام صادق تهران سخنرانی می کرد به شدت از برگزاری دادگاه استقبال نمود.

به گفته آقای کروبی حضور در دادگاه به او فرصت می دهد تا سخنانی را که در طول سالهای گذشته به علت ملاحظاتی بیان نکرده به تفصیل مطرح کند.

کروبی این سخنان را درحالی مطرح می کند که در چند روز گذشته محسنی اژه ای دادستان کل کشور در مصاحبه با روزنامه کیهان از محاکمه مهدی کروبی اطمینان داده بود

مهر ۲۲، ۱۳۸۸

تلاش برای ارعاب کروبی

محسنی اژه ای در پاسخ به سوال خبر نگار کیها مبنی بر اینکه چرا دستگاه قضایی در برخورد با تهمت‌های آقای كروبی مماشات می‌كند؟ آیا فشارها از جمله فشارهای بین‌المللی و خارجی سبب شده كه دستگاه قضایی در خصوص برخورد با آقایان موسوی و كروبی كوتاه بیاید، گفت: نه این طور نیست دستگاه قضایی به موقع کار خود را انجام می دهد.

مهر ۱۸، ۱۳۸۸


هو121
روزگاری بسر شد واز شما عزیزان فراقی چند افتاد باشد که توفیق خدمت حاصل شود
زین پس با اخبار روز درخدمت شما هستم.
یا علی مدد