«عبدالله باقیزاده»، نويسنده كتاب «در سايهسار عرفان اسلامی»، در گفتوگو با سرويس انديشه خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در مورد تأثيرپذيری عرفان اسلامی از قرآن، ضمن بيان اين مطلب فوق، گفت: يكی از اساسیترين مسائل در اديان و مذاهب، اعتقاد به حقانيت دين و مذهب خاص خود و بطلان تمام اديان و مذاهب ديگر است. مسيحی دين خود را حق میداند، يهودی دين خور را حق میداند و مسلمان هم دين خود را حق میداند و... و اديان ديگر را باطل میدانند.
وی در ادامه افزود: با وجود اينكه قرآن مجيد در آيات متعدد صريحا عدهای را مؤمن و بر طريق حق و هدايت و عدهای را كافر و بر طريق باطل و ضلالت معرفی فرموده است، و آشكارا اعلام داشته است: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (سوره مباركه آل عمران، آيه شريفه 85)؛ و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.
نويسنده كتاب «در سايهسار عرفان اسلامی» اظهار كرد: با اين وجود، جای بسيار تعجب است كه بعضی از مشاهير در عرفان و تصوف به پيروان همه اديان به ديده تساهل و تسامح نگريسته و كعبه و بتخانه، حرم و دير، سبحه (تسبيح) و پيمانه (جام شراب) را يكی میدانند. و همه را درطريق حق میشمارند و كافر و مسلمان در نزدشان يكی است.
در اين ميان میتوان از ابنعربی ياد كرد كه گفته است: «مبادا كه تنها به عقيده خاص پایبند باشی و عقايد ديگر را كفر بدانی كه در اين صورت زيانبری و بلكه علم به حقيقت مسئله را از دست خواهی داد. پس باطن خود را هيولا و ماده تمامی صورتهای اعتقادی بگردان، از آن جهت خدای تعالی برتر و بالاتر از آن است كه در انحصار عقيده خاصی واقع شود.»
وی در تشريح اين سخن گفت: جمله ياد شده سخن خود ابنعربی بود كه در كتاب «فلسفه عرفان» يثربی صفحه 174 به نقل از «فصوصالحكم» ابنعربی بيان شده است. در اينجا میبينيد كه شخصی كه خود را جزو عرفای نامی میداند و ديگران هم او را به اين شهرت میشناسند، ولی علنا همه اديان و عقايد را مساوی دانسته است.
اين پژوهشگر عنوان كرد: اين كلام ابنعربی مخالف نص صريح قرآن كريم است؛ زيرا در آيهای كه خوانده شد، گفتيم كه خداوند متعال تنها اسلام را مورد پذيرش قبول میدهد، اما ابنعربی به اين شكل گفته است.
وی در ادامه نقبی هم به مولوی زد و تصريح كرد: مولوی نزد ما بسيار شخصيت بالايی دارد، ولی در عين حال كلی هم اشتباه از او برجاست. كل كسانی كه به آن عرفانی كه اعراب و متصوفه و دراويش به خود بستهاند، روی آوردهاند، اكثرا اشتباه میكنند و عرفان واقعی همان چيزی است كه علمای شيعه میفهمند و درك كردهاند، مثل مرحوم قاضی طباطبايی، امام راحل(ره)، علامه حسنزاده آملی و ...، اما ديگران در دام افتادهاند و عرفان را از هندوستان و جاهای ديگر گرفتهاند و بعد خواستهاند با اسلام و قرآن و احاديث تطبيق كنند و از اين رو دچار اشتباهات زيادی شدهاند.
نويسنده كتاب «در سياهسار عرفان اسلامی» در ادامه افزود: يكی از مقدمات و زيربناهای رسيدن به معرفت الهی التزام عملی به احكام دين و شريعت است. التزام به معنی ملازم شدن، عهدهدار شدن به كاری و ملزم شدن به امری؛ مانند دستوارت دين و احكام اسلام است. عمل به شرايع دين بر هر فرد مسلمان عاقل و بالغ كه در هر مرتبهای از مراتب كمال باشد واجب است و شانه خالی كردن از آن حرام و خلاف سنت رسول خدا(ص) است. چنانكه خداوند متعال میفرمايد: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِينُ» (سوره مباركه حجر، آيه شريفه 99)؛ و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرارسد.
طبق اين آيه شريفه تكليف پرستش حق در هيچ مرتبهای از انسان ساقط نيست. اينكه در ديباچه دفتر پنجم مولوی آمده است «لو ظهرت الحقايق بطلت الشرايع» اينها میگويند ما يك حقيقت، يك شريعت و يك طريقت داريم. شريعت همان احكام دين و دستورات دين و قوانين اسلامی است. طريقت اين است كه ما به اين موارد جامع عمل بپوشانيم و حركت به سمت جلو كنيم. بعد هم حقيقت است كه بعد از انجام دو مرحله قبل به آن میرسيم و زمانی كه به حقيقت رسيديم آنجا سرمنزل است و زمانی كه به سر منزل رسيديم التزام به شريعت نداريم. شريعت تا زمانی به درد میخورد كه ما را به حقيقت برساند و زمانی كه وصل به حق شديم ديگر تمام شد و اگر نماز هم نخوانيم مهم نيست.
اين محقق اذعان كرد: به گفته مولوی وقتی حقيقت برای تو آشكار شد ديگر امور شرعی باطل میشود. اينها دستاويز برخی از دراويش عارفنما برای فرار از عبادت شده است. در اينجا بحث اين است كه هيچ عارفی به مقام رسول خدا(ص) و پيامبران(ع) و امامان(ع) نرسيده و نخواهد رسيد. هيچ كدام از پيامبران(ع) در هيچ زمانی خود را از التزام به شريعت بینياز ندانستهاند. كدام عارفی به مقام حضرت علی(ع) میرسد كه فرمودند: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً» اگر همه پردهها بر داشته شوند بر يقينم افزود نمیگردد؛ يعنی به سر حد يقين رسيده است. آن وقت همين بزرگوار تا آخرين روز زندگی عبادت كرده و در محراب به شهادت رسيد.
وی در پايان سخنانش افزود: مهمتر از اين، عايشه زمانی كه میبيند پيامبر(ص) خود در اثر دعا و گريه به تعب و رنج انداخته است، به پيامبر(ص) عرض میكند كه يا رسول الله(ص) «أليس قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخر؛ آيا تو آن كسی نيستی كه خداوند تبارك و تعالی گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ قال بلی، أفلا أكون عبدا شكورا؛ بله اين درست است، ولی تو میخواهی من بنده شگرگزار خدا نباشم.» پس عبادت لازمه بنده بودن در دار تكليف است ولو پيغمبر(ص) باشد.
وی در ادامه افزود: با وجود اينكه قرآن مجيد در آيات متعدد صريحا عدهای را مؤمن و بر طريق حق و هدايت و عدهای را كافر و بر طريق باطل و ضلالت معرفی فرموده است، و آشكارا اعلام داشته است: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (سوره مباركه آل عمران، آيه شريفه 85)؛ و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.
نويسنده كتاب «در سايهسار عرفان اسلامی» اظهار كرد: با اين وجود، جای بسيار تعجب است كه بعضی از مشاهير در عرفان و تصوف به پيروان همه اديان به ديده تساهل و تسامح نگريسته و كعبه و بتخانه، حرم و دير، سبحه (تسبيح) و پيمانه (جام شراب) را يكی میدانند. و همه را درطريق حق میشمارند و كافر و مسلمان در نزدشان يكی است.
در اين ميان میتوان از ابنعربی ياد كرد كه گفته است: «مبادا كه تنها به عقيده خاص پایبند باشی و عقايد ديگر را كفر بدانی كه در اين صورت زيانبری و بلكه علم به حقيقت مسئله را از دست خواهی داد. پس باطن خود را هيولا و ماده تمامی صورتهای اعتقادی بگردان، از آن جهت خدای تعالی برتر و بالاتر از آن است كه در انحصار عقيده خاصی واقع شود.»
وی در تشريح اين سخن گفت: جمله ياد شده سخن خود ابنعربی بود كه در كتاب «فلسفه عرفان» يثربی صفحه 174 به نقل از «فصوصالحكم» ابنعربی بيان شده است. در اينجا میبينيد كه شخصی كه خود را جزو عرفای نامی میداند و ديگران هم او را به اين شهرت میشناسند، ولی علنا همه اديان و عقايد را مساوی دانسته است.
اين پژوهشگر عنوان كرد: اين كلام ابنعربی مخالف نص صريح قرآن كريم است؛ زيرا در آيهای كه خوانده شد، گفتيم كه خداوند متعال تنها اسلام را مورد پذيرش قبول میدهد، اما ابنعربی به اين شكل گفته است.
وی در ادامه نقبی هم به مولوی زد و تصريح كرد: مولوی نزد ما بسيار شخصيت بالايی دارد، ولی در عين حال كلی هم اشتباه از او برجاست. كل كسانی كه به آن عرفانی كه اعراب و متصوفه و دراويش به خود بستهاند، روی آوردهاند، اكثرا اشتباه میكنند و عرفان واقعی همان چيزی است كه علمای شيعه میفهمند و درك كردهاند، مثل مرحوم قاضی طباطبايی، امام راحل(ره)، علامه حسنزاده آملی و ...، اما ديگران در دام افتادهاند و عرفان را از هندوستان و جاهای ديگر گرفتهاند و بعد خواستهاند با اسلام و قرآن و احاديث تطبيق كنند و از اين رو دچار اشتباهات زيادی شدهاند.
نويسنده كتاب «در سياهسار عرفان اسلامی» در ادامه افزود: يكی از مقدمات و زيربناهای رسيدن به معرفت الهی التزام عملی به احكام دين و شريعت است. التزام به معنی ملازم شدن، عهدهدار شدن به كاری و ملزم شدن به امری؛ مانند دستوارت دين و احكام اسلام است. عمل به شرايع دين بر هر فرد مسلمان عاقل و بالغ كه در هر مرتبهای از مراتب كمال باشد واجب است و شانه خالی كردن از آن حرام و خلاف سنت رسول خدا(ص) است. چنانكه خداوند متعال میفرمايد: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِينُ» (سوره مباركه حجر، آيه شريفه 99)؛ و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرارسد.
طبق اين آيه شريفه تكليف پرستش حق در هيچ مرتبهای از انسان ساقط نيست. اينكه در ديباچه دفتر پنجم مولوی آمده است «لو ظهرت الحقايق بطلت الشرايع» اينها میگويند ما يك حقيقت، يك شريعت و يك طريقت داريم. شريعت همان احكام دين و دستورات دين و قوانين اسلامی است. طريقت اين است كه ما به اين موارد جامع عمل بپوشانيم و حركت به سمت جلو كنيم. بعد هم حقيقت است كه بعد از انجام دو مرحله قبل به آن میرسيم و زمانی كه به حقيقت رسيديم آنجا سرمنزل است و زمانی كه به سر منزل رسيديم التزام به شريعت نداريم. شريعت تا زمانی به درد میخورد كه ما را به حقيقت برساند و زمانی كه وصل به حق شديم ديگر تمام شد و اگر نماز هم نخوانيم مهم نيست.
اين محقق اذعان كرد: به گفته مولوی وقتی حقيقت برای تو آشكار شد ديگر امور شرعی باطل میشود. اينها دستاويز برخی از دراويش عارفنما برای فرار از عبادت شده است. در اينجا بحث اين است كه هيچ عارفی به مقام رسول خدا(ص) و پيامبران(ع) و امامان(ع) نرسيده و نخواهد رسيد. هيچ كدام از پيامبران(ع) در هيچ زمانی خود را از التزام به شريعت بینياز ندانستهاند. كدام عارفی به مقام حضرت علی(ع) میرسد كه فرمودند: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً» اگر همه پردهها بر داشته شوند بر يقينم افزود نمیگردد؛ يعنی به سر حد يقين رسيده است. آن وقت همين بزرگوار تا آخرين روز زندگی عبادت كرده و در محراب به شهادت رسيد.
وی در پايان سخنانش افزود: مهمتر از اين، عايشه زمانی كه میبيند پيامبر(ص) خود در اثر دعا و گريه به تعب و رنج انداخته است، به پيامبر(ص) عرض میكند كه يا رسول الله(ص) «أليس قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخر؛ آيا تو آن كسی نيستی كه خداوند تبارك و تعالی گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ قال بلی، أفلا أكون عبدا شكورا؛ بله اين درست است، ولی تو میخواهی من بنده شگرگزار خدا نباشم.» پس عبادت لازمه بنده بودن در دار تكليف است ولو پيغمبر(ص) باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر