روز شنبه مورخ 7 تیرماه 87 مقارن ساعت 10 ، آقای علی کریمی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در شهرستان قم بازداشت شدند . ایشان ازمحکومین پرونده تخریب حسینیه شریعت قم در بهمن ماه 84 می باشند که از سوی محاکم قضایی قم به اتهام اخلال درنظم عمومی و تمرد ازدستور پلیس به پرداخت دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده است .
در ره منزل ليلي كه خطر هاست در آن //شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي
صفحات
تیر ۰۹، ۱۳۸۷
تیر ۰۸، ۱۳۸۷
فولاد
آهنگر جوانی که مدتها پی عیش و نوش بود روزی تصمیم گرفت که روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد،به دیگران نیکی کرد،اما با تمام پرهیزگاری ،در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد. حتی مشکلاتش بیشتر می شد.
یک روز دوستی که به دیدنش آمده بود ،و از وضعیت دشوارش مطلع شد گفت :"واقعا عجیب است درست بعد از این که تصمیم گرفتی انسان وارسته ای شوی ،زندگیت بد تر شده .نمی خواهم ایمانت را ضعیف کنم ،اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر عرفانی هیچ چیز بهتر نشده."
آهنگر بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگیش آمده.در همین هین پاسخی به ذهنش رسیدرو به دوستش گفت:"در این کارگاه ،فولاد خام برایم می آورندو باید از آن شمشیر بسازم.می دانی چطور این کار را میکنم ؟ اول تکه ای فولاد را به اندازه ی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود.بعد با بی رحمی ،سنگین ترین پک را بر می دارم و پشت سر هم به آن ضربه می زنم ،تا این که فولاد،شکلی را بگیرد که می خواهم .بعد آن را در تشت آب سرد فرو می کنم ، وتمام این کارگاه را بخار آب می گیرد،فولاد بخاطر این تغییر ناگهانی دما ناله می کندو رنج می برد.باید این کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم.یک بار کافی نیست."
سپس گفت:"گاهی فولادی که بدستم میرسد ،نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد.حرارت ،ضربات پتک و آب سرد ،تمامش را ترک می اندازد.می دانم که از این فولاد،هرگز تیغه ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد."
باز مکث کرد وادامه داد:"می دانم خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتک را که زندگی بر من وارد آورده،پذیرفته ام،و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می برد.اما تنها چیزی که می خواهم، این است:"خدای من ،از کارت دست نکش ،تا شکلی را که تو می خواهی ،بخود بگیرم با هر روشی که می پسندی ،ادامه بده هر مدت که لازم است ، ادامه بده،اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده ات پرتاب نکن".
آهنگر جوانی که مدتها پی عیش و نوش بود روزی تصمیم گرفت که روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد،به دیگران نیکی کرد،اما با تمام پرهیزگاری ،در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد. حتی مشکلاتش بیشتر می شد.
یک روز دوستی که به دیدنش آمده بود ،و از وضعیت دشوارش مطلع شد گفت :"واقعا عجیب است درست بعد از این که تصمیم گرفتی انسان وارسته ای شوی ،زندگیت بد تر شده .نمی خواهم ایمانت را ضعیف کنم ،اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر عرفانی هیچ چیز بهتر نشده."
آهنگر بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگیش آمده.در همین هین پاسخی به ذهنش رسیدرو به دوستش گفت:"در این کارگاه ،فولاد خام برایم می آورندو باید از آن شمشیر بسازم.می دانی چطور این کار را میکنم ؟ اول تکه ای فولاد را به اندازه ی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود.بعد با بی رحمی ،سنگین ترین پک را بر می دارم و پشت سر هم به آن ضربه می زنم ،تا این که فولاد،شکلی را بگیرد که می خواهم .بعد آن را در تشت آب سرد فرو می کنم ، وتمام این کارگاه را بخار آب می گیرد،فولاد بخاطر این تغییر ناگهانی دما ناله می کندو رنج می برد.باید این کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم.یک بار کافی نیست."
سپس گفت:"گاهی فولادی که بدستم میرسد ،نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد.حرارت ،ضربات پتک و آب سرد ،تمامش را ترک می اندازد.می دانم که از این فولاد،هرگز تیغه ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد."
باز مکث کرد وادامه داد:"می دانم خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتک را که زندگی بر من وارد آورده،پذیرفته ام،و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می برد.اما تنها چیزی که می خواهم، این است:"خدای من ،از کارت دست نکش ،تا شکلی را که تو می خواهی ،بخود بگیرم با هر روشی که می پسندی ،ادامه بده هر مدت که لازم است ، ادامه بده،اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده ات پرتاب نکن".
تیر ۰۵، ۱۳۸۷
آيت الله صافي:
اعلام تساوي حقوق زن ومردتوهين به جامعه و زن مسلمان است
آيت الله صافي با بيان اين كه نبايدبه برخي مطالب بي اساس درخصوص تساوي زن و مرد بها داد، افزود: اين مطالب توهين به جامعه و زن مسلمان است.
به گزارش خبرگزاري شبستان از قم، آيت الله صافي گلپايگاني ظهر امروز 2 تيرماه در ديدار با جمعي از نيروهاي سپاهي محلات و خواهران بسيجي دانش آموز و فرهنگي جلفا گفت: غرض از خلقت انسان مايل شدن او به حيات طيبه و رسيدن به مقامات عالي است.آيت الله صافي گلپايگاني ادامه داد: در قرآن هيچ كس بر ديگري امتيازي ندارد مگر به ايمان و عمل صالح و تفاوتي نمي كند كه اين فرد، زن، مرد، سياه، سفيد و يا هر كس ديگر باشد.وي يادآور شد: ملاك شخصيت و ارزش افراد اعتقاد داشتن به خداست و مطالب بي ارزشي كه برخي در خصوص تساوي زن و مرد مطرح مي كنند بهايي ندارد و خداوندي كه انسان را خلق كرده است بنابر مصالح احكام مربوط به او را نيز بيان كرده است.وي ادامه داد: خداوند هرگز با ديده كمبود و نقصان نگاه نكرده است و زن و مرد بايد پذيراي حكم خداوند حكيم باشند.اين مرجع شيعه افزود: مطابقت دادن زن و مرد اهانت به جامعه و زنان مسلمان است چرا كه تسليم به حكم خدا بودن در وجود يك زن مسلمان است و هرگز به حكم خدا اعتراض نمي كند.وي ادامه داد: يك مسلمان واقعي حكم خداوند را از دل و جان مي پذيرد.آيت الله صافي افزود: در طول تاريخ اسلام زنان بسياري وجود داشته اند كه مايه افتخار اسلام هستند و چنين حرف هايي براي جامعه ما ناگوار است.وي ضمن تبريك ميلاد حضرت فاطمه(س) افزود: اميدواريم خداوند ما را قدردان ولايت و اهل بيت(ع) و اسلام و دين قرار دهد.
تیر ۰۳، ۱۳۸۷
پاره آجر
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد .
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم.
"براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ".
( ------------------------- )
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادر پسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !
خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند.
اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند.
اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه!
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد .
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم.
"براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ".
( ------------------------- )
مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادر پسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !
خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند.
اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند.
اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه!
تیر ۰۲، ۱۳۸۷
نامه های صالح
از کتاب نامه های صالح
مشتمل بر بعض مرقومات
" حضرت قطب العارفین وکهف الواصلین حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن صالحعلیشاه طاب ثراه"
چاپخانه تابان 1346 شمسی
نامه صدو چهل وسوم
21 محرم 1369 قمری به آقای ژورس داویدیان مرقوم فرموده اند:
هو 121
عرض می شود نامه شما رسید مقدمات که اقرار به خداوند غیبی و لزوم طاعت و عبادت اوولازم بودن ناجی
منجی خدایی باشد مورد تصدیق عموم است،اختلاف مذاهب وملل در مصداق و جزییات احکام است قرآن
مجید آخرین کتاب آسمانی توسط آخرین پیامبرخوداهل کتاب رادعوت فرموده که بیاییدآنچه همه قبول داریم
بچسبیم و عمل کنیم و جز به یک خداوند و یک کارکن رونیاوریم ، پاسخ مطالب مندرجه بسیار مفصل است
و کتابها لازم دارد که دانشمندان اسلام از عهده برآمده و نوشته اند،و در فقر ودرویشی گفتگو و مباحثه
نیست البته اگر مذاکره شفاهی بود ممکن بود بهترتوضیح داد باز هم چون اصرار نموده اند خلاصه عقیده
شیعه اثنی عشری که فرقه فقرای نعمت اللهیه هم افتخار نسبت به آن دارند عرض می نمایم:
شیعه میگوید انسان دارای روح ملکوتی است که در بدن جسمانی ملکی بامر خدایی جای گرفته و
این عالم دنیا و ماده را دایر دارد، و روح بقدری گرفتار شده که از اصل خود غفلت کرده و بیاد وطن اصلی
نیست لطف خدایی سلسله جلیله انبیاء و اوصیاء آنها رابرانگیخته که مردم را آگاه و بیاد وطن اصلی اندازند
و ازگرفتار یعالم طبیع که کشاننده به جهنم است همان طور که خود نجات یافته دیگران را نجات دهند، واز
راه نجات و خیر و شر روح آنها را به آنها بنمایند و به راه باطن و تصفیه دل که راه راست بسوی خداست
هدایت نمایند، البته هرس به آنها ایمان آورد ودل را متوجه حق ساخت نجات یافت و داخل ملکوت آسمان
گردید، و مادام که بشری د رعالم بوده نماینده خدایی در عالم بوده و راه بسوی خداوند باز است و راه
را راه بلد راه رفته می خواهد و بصرف ادعا نمیتوان پذیرفت، خود مردم هم نتوانند معین نمایند باید
نماینده خدایی در هر زمان که دل او صافی گشته و بی آلایش شده واتصال به عالم غیب یافته برای بعداز
خود از طرف خدا معین نماید، و رشته از آدم اول متصل است تا انقراض عالم باقی است،البته نسبت به
مشتمل بر بعض مرقومات
" حضرت قطب العارفین وکهف الواصلین حضرت آقای حاج شیخ محمد حسن صالحعلیشاه طاب ثراه"
چاپخانه تابان 1346 شمسی
نامه صدو چهل وسوم
21 محرم 1369 قمری به آقای ژورس داویدیان مرقوم فرموده اند:
هو 121
عرض می شود نامه شما رسید مقدمات که اقرار به خداوند غیبی و لزوم طاعت و عبادت اوولازم بودن ناجی
منجی خدایی باشد مورد تصدیق عموم است،اختلاف مذاهب وملل در مصداق و جزییات احکام است قرآن
مجید آخرین کتاب آسمانی توسط آخرین پیامبرخوداهل کتاب رادعوت فرموده که بیاییدآنچه همه قبول داریم
بچسبیم و عمل کنیم و جز به یک خداوند و یک کارکن رونیاوریم ، پاسخ مطالب مندرجه بسیار مفصل است
و کتابها لازم دارد که دانشمندان اسلام از عهده برآمده و نوشته اند،و در فقر ودرویشی گفتگو و مباحثه
نیست البته اگر مذاکره شفاهی بود ممکن بود بهترتوضیح داد باز هم چون اصرار نموده اند خلاصه عقیده
شیعه اثنی عشری که فرقه فقرای نعمت اللهیه هم افتخار نسبت به آن دارند عرض می نمایم:
شیعه میگوید انسان دارای روح ملکوتی است که در بدن جسمانی ملکی بامر خدایی جای گرفته و
این عالم دنیا و ماده را دایر دارد، و روح بقدری گرفتار شده که از اصل خود غفلت کرده و بیاد وطن اصلی
نیست لطف خدایی سلسله جلیله انبیاء و اوصیاء آنها رابرانگیخته که مردم را آگاه و بیاد وطن اصلی اندازند
و ازگرفتار یعالم طبیع که کشاننده به جهنم است همان طور که خود نجات یافته دیگران را نجات دهند، واز
راه نجات و خیر و شر روح آنها را به آنها بنمایند و به راه باطن و تصفیه دل که راه راست بسوی خداست
هدایت نمایند، البته هرس به آنها ایمان آورد ودل را متوجه حق ساخت نجات یافت و داخل ملکوت آسمان
گردید، و مادام که بشری د رعالم بوده نماینده خدایی در عالم بوده و راه بسوی خداوند باز است و راه
را راه بلد راه رفته می خواهد و بصرف ادعا نمیتوان پذیرفت، خود مردم هم نتوانند معین نمایند باید
نماینده خدایی در هر زمان که دل او صافی گشته و بی آلایش شده واتصال به عالم غیب یافته برای بعداز
خود از طرف خدا معین نماید، و رشته از آدم اول متصل است تا انقراض عالم باقی است،البته نسبت به
مراتب بندگی و قرب و بعد درجاتی داشتند ولی از حیث راهنمایی خلق همه راه را طی کرده و نجات یافته و
نجات دهنده بودند اختصاص به حضرت مسیح نداردو هر پیغمبری دوره هدایت او تا زمان پیغمبر بعد از
اوست توسط اوصیاء هر یک از اوصیاء زمان حیات بشریت او دوره هدایت اوستو حضرت مسیح (ع) هم
شمعون پرس را وصی خود قرارداد،انجیل لوقا باب 24آیه 34 انجیل یوحنا باب 30آیه باب21 از آیه
15سه آیه ، و اگر نجات بواسطه سیح بواسطه شنید نکلمات او و عمل باشد که مسلمین هم نبوت اورا قبول
وبلکه کلمت الله و روح الله می نامند وبیشتر از خود مسیحی ها عقیده دارند،واحکام اورا که فقط دستورات
اخلاقی استمنافی اسلامنمی دانند پس آنها م نجات بنام او می یابند، و اگر نجات بواسطه اوصیاء مسیح است
باید جستجو کرد و رشته را بدست آورد،تاریخ اسلام و بزرگان اسلام و حالات عرفاء اسلام را بدقت بخوانید
دعوت انها بر بصیرت بوده و مانندانبیاء کذبه از شک و ارتیاب نبوده و بهشت و دوزخ در زندگانی مشهود
آنها بلکه در اختیار آنها بوده و بر پیروان هم مشهود شده ،و خواندن و شنیدن نبوده ،سوال نموده اند کسی
معرفی شود بالاتر از مسیح ، از مطالب اولیه معلوم شد که انبیاءبه خود دعوت نکرده و خود را شخصابالاتر
از سایرین ندانسته و مسیحپس از عروج بر حواریون ظاهر شده و می گوید رفتن من بهتر است اگر نروم
تسلی دهنده نخواهد آمد انجیل یوحنا باب 6 آیه 7، وهر کدام در زمان خود مطاع بودند بنمایندگی خداوند
معذلک گوییم رویه و دستور حضرت مسیح بطور عموم قابل اجرا نیست منحصر بخواص خواهد بود،
چنانچه می بینیم عالم مسیحیت امروز عمل نمی نمایند تمام خلق طاقت گذشت کلی از دنیا ندارند شخص
پیشوا که بخواهد تمامخلق پیروی او نمایند و تمام را نجات دهد باید جهات ظاهر و باطن دنیاوآخرت را
منظور داردو خودهم قولا و عملاسرمشق همه باشد،وآخرین پیامبر خداوندمحمد بن عبدالله(ص)دارای تمام
صفات نیک و جامع و دو جنبه روحی و جسمی بوده ،چنانچه در تورات که مجملا قبول داریم (گرچه تحریف
های مسلمی در آن شده )خداوند به ابراهیم فرماید سرورانی از اولاد اسماعیل بوجود خواهم آورد،و در
انجیل لوقا باب 20و انجیل متی باب 20وانجیل متی باب 24و انجیل مرقس باب 12 مثال باغبان راحضرت
مسیح می فرماید،که صاحب باغ اگر پسررا فرستادو باغبانمیوه نداد خود با شمشیر کشیده خواهد رفت،پس
آن کس که با شمشیرکشیده آمده از پسر بالا تر است،و رفتار اوراکه ملاحظه نماییم بیندو جنبه جمع کرده و
در عین دفاع و جهاد فطری بشر است بندگی و عبادت وگذشت وایثارو جمع نکردن رفتار حضرت عیسی را
داشته بیدار ثلث آخر شب را به عبادت مقید بوده ،و تدبیرحفظ مسلمین و جلوگیری از مخالفین را مراقب
بوده ، بلکهپیروان واوصیاء حضرتش سرمشق جامعیت بودندکه فرزندش حسین بن علی (ع) و یارانش در
جمع صورت و معنی و در مقام بندگی و توجهبه خدا و صدق و صفا وتواضع وگذشت وشوق لقا ودیدار
مقامات آخرتی وجود و سلوک راه خدا سرمشق تام بود که عالم را متحیر نمود! احکام اسلام بقدری جامع
است که نماز که بایدفقط عبادت و نیاز و مناجاتباشدبقدری حکمت و دستورات روحی ومادی دارد که
میتوانیم به آن ثابت کنیم که بالاترین دستورات است و قابل نسخ هم نیست ؛ از قبیل دستور نظافت و مساوات
واتحادواجتماع و دستور تعطیلات مذهبی وآداب راجع به زنها و مساوات آنهابا مردان با رعایت
عفت و کارمناسب و رعایت نظام و انتظام و جلوگیری از ستمگری و بهداشت و اقتصادیات و رعایت
همسایه و همنشین ونیکی خواستن برای نوع و اصلاح بین دوستان و رعایت احتیاج و غیره ، پس انصافآ
چنین دستوری را می توانند رفتار کنند،یا روحانیت صرفه ؟ امّآ اینکه نوشته اید مسیح اقراربه گناه خود
نکرده باید تدبر کرد که هر وزیری هر اندازه لایق و جدی باشد ومقرب تر باشد به سلطان خوف او از قهر
سلطان زیادتر خواهد بود و اگر مغرور شد در حضور سلطان و خدمت خود را اظهار نمود مورد سخط واقع
خواهد شد.
همانطور که نوشته اید بشر از وجه بشریت نمی تواند بطوری که باید وشاید به رضاء خدا رفتار نماید وهر
اندازه مقرب تر بودند خودرا در درگاه خدایی مقصر تر می شمردند و اندکغفلت از یاد خدایا توجه به دنیا را
بدون توجه به خدا ولو یک آن بود گناه می شمردند،وگناه انبیاءغیر از گناه اولیاءوگناه آنا هم غیر گناه
مومنین است ،وما تمام پیغمبران را پاک و پاکیزه و بی گناه می دانیم ولی آنها خود را نزد خدا از تمام خلق
کوچکتر و مقصر تر می شمردند؛
شافعان گناه خلق همه خویشتن غرق لجه گنهیم
و خود حضرت مسیح تعمید توبه بر دست یحیی تعمید دهنده یافت با اینکه گناهی نداشت ، چون اول ایمان
توبه است که ملتفت شود که آنچه باید داشته باشد نادر است ،در انجیل متی باب 3آیه 16 انجیل مرقس باب
یکم آیه 9 انجیل لوقا باب 12 آیه 21،و اما معنی توبه غسل تعمید غیر از اقرار به گناه است نزد خدا و این
کمال است نه نقص، و از وجهه بشریت تعمید توبه می یابد و از وجه نمایندگی پدر آسمانی تعمید می دهد
و خلق را نجاتمی دهد پس از ریاضت کشیدن و نجات یافتن ، اما اینکه نوشته اید حضرت مسیح جان شیرین
را در اثر محبت در راهگذاشت و خود را فدای امت کرد قابل انکار نیست و کار تمامبزرگان به تفاوت مراتب
همین بوده ،منتها مقایسه نمایید این فدا شدن را با فدا شدن حسین بن علی یکی از شاگردان محمد بن
عبدالله(ص) که دانسته و فهمیده با رعایت تدبیر برای بیدار کردن خلق و انتشار علمی احکام اسلا م وتهییج
حس دیانت و عدالت خواهی و آزادگی و آزاد مردی و تعلیم آداب زندگانی و مردانگی و دستور بندگی و
سلوک راه خداو تربیت و گذشت و محبت اقدام کرد، و با اصرار طرف حاضر به صلح ننگین نشده و زن
ومرد و کوچک وبزرگ اقتداء نمودند تا دم آخر از خداوند هم نخواست و تسلیم بود،مقایسه نماییم مطابق در
نمی آید ،چرا که حضرت مسیح در شب آخر دعا کرد که جام بگردد و از حواریون دعا خواستو اضطراب
داشت و فرمود جان من از تا بمرگ بسیار محزون است انجیل متی باب 26 ایه 38انجیل مرقس باب 14 آیه
34انجیل لوقا باب 22آیه 44، در خاتمه عذر میخواهم از اینکه مفصل شدو محبت شما را خواهانم و
امیدوارم با نظر دقت و تامل بخوانید چون ز روی تعصب نوشته نشده ،شکر می نمایم خدایی را که هدایت
نموده و امر خود را در هر دوره ای آشکار فرموده و مومنین را نجات بخشیده.
و السلام علی من اتبع الهدی.
تیر ۰۱، ۱۳۸۷
موج بازداشت دراویش
اسامی دراويش دربند از اين قرار است:
بشیر ریاحی / غلامعلی کریمی / صادق حیاتی / سیدعلی فاضلی مقدم / مرتضی شریفی دارانی / مرتضی حیدری فارسانی / عبدالرحیم علاف / علی معظمی گودرزی / ابوالحسن طاهريان / هاشم اجاقي / عليرضا سيف / منصور مرعشی / محمد علی جان نثار / عباس سخاوت سلیمی
گفتني است بر اساس حكم شعبه 112 دادگاه عمومي جزائي قم قاضي پور موسوي تعداد 53 نفر از دراويش گنابادي كه هنگامي كه در 24 بهمن 1384 در حسينيه شريعت قم حضور داشتند و مورد ضرب و شتم نيروهاي دولتي بسيج و سپاه پاسداران و اطلاعات قرار گرفتند به پرداخت جزاي نقدي از 5 تا 10 ميليون ريال - كه در راي بعدي به 3 ميليون ريال كاهش يافت- و تحمل يكسال حبس و هفتاد و چهار ضربه شلاق تعزيري محكوم و وكلاي آنان به مدت 5 سال محروم از وكالت شدند.دراويش قبلا اعلام كرده بودند نسبت به تبديل حكم جزاي نقدي به حکم حبس اعتراض ننموده و به زندان خواهند رفت.
تخریب منزل درویش گنابادی
بسمه تعالي
استشهاد نامه
تاریخ :23/03/1387
اينجانبان اهالي شهر شهيد پرور چرمهين نسبت به حكم صادره از طرف شورا وشهرداري چرمهين مبني بر تخريب منزل مسكوني آقاي رحمت الله جوادي كه سالهاي زيادي زحمات فراوان جهت توسعه همه جانبه و آوردن امكانات مختلف براي رفاه مردم داشته است وزحمات فراوان در امر تعليم وتربيت فرزندان ما نموده اند و از مبارزان غيور در مقابل رژيم ستم شاهي بوده اند وهم اكنون نيز از هيچ كوششي براي اصلاح امور مردم مضايقه نمي كنند و هيچ گونه اذيت وآزاري نسبت به هيچ يك از همشهريان ندارد ، اعتراض داريم و از شما مسئولين محترم كه منتخب اين مردم هستيد خواهشمنديم به دور از مسائل سياسي ودر جهت جلب اعتماد مردم ومخدوش نشدن افكار عمومي حكم صادره لغو و مطابق با عرف جاري پرونده های مشابه در شهرداري عمل شود.
با تشكر
خرداد ۲۹، ۱۳۸۷
خرداد ۲۸، ۱۳۸۷
اشتراک در:
پستها (Atom)